کوچه سوم، پلاک ۹
حسام الدین بیات
من در استودیو فردا درباره فیلمسازی محتوا تولید میکنم. امروز که با تولید، آموزش، خدمات و راهکارها همراه و همکار بهترینها هستیم، آرزوی بزرگی را میبینم که محقق شده است.
Cinéma vérité – به معنای واقعی کلمه «سینمای حقیقت» – سبکی از فیلمسازی است که تا به حال بیش از آنچه تصور می کنید، دیده اید. شما حتی ممکن است آن را به عنوان فیلمی آموزشی در مطالعات خود دیده باشید.
همچنین به عنوان یک تکنیک، سینما وریته برای دههها ابزار ارزشمندی برای فیلمسازان مستقل نه تنها برای ثبت وقایع (همانطور که اتفاق افتادهاند)، بلکه برای بیان روایتهای صمیمی و شخصیت محور بوده است.
در این مقاله از استودیو فردا قصد داریم در مورد چیستی سینما وریته صحبت کنیم و چند نمونه مدرن از آن را به شما نشان دهیم. ما همچنین به شما نشان خواهیم داد که چگونه می توانید از سبک vérité در داستان سرایی خود استفاده کنید.
Cinéma vérité سبک فیلمسازی است که به بیان ساده هدف آن این است که کاملاً عینی باشیم و به سادگی رویدادها را در حین آشکار شدن آنها ثبت کنیم، به جای اینکه هر گونه سهمی در نتیجه داشته باشیم.
مفهوم سینما وریته در ابتدا در فیلمسازی مستند مطرح شد. قبل از ظهور این سبک، فیلم های مستند بیشتر به شیوه فیلم های خبری یا آموزشی فیلمبرداری می شدند.
آنها از یک راوی، چه در دوربین و چه با صدا، برای ارائه درس یا نقطهنظری که فیلمساز میخواست به آن منتقل شود استفاده میکردند. اما سینما حقیقت رویکرد مستقیم تری به موضوع بود.
پس از جنگ جهانی دوم، فناوری جدید تجهیزات ضبط سبک تر و قابل حمل تری (به ویژه برای صدا) ایجاد کرد که به اندازه تجهیزات استودیویی با کیفیت بود. این تجهیزات به فیلمسازان اجازه داد تا به دنیای موضوعات خود بروند.
برای اولین بار، آنها می توانستند از نزدیک و به معنای واقعی کلمه با هم آشنا شوند. اما فیلمسازان سینما وریته عمدا تصمیم گرفتند که در کل داستان دخالت نکنند یا سعی در کنترل مسیر یا نتیجه آن نداشته باشند.
آنها همچنین استفاده از روایت را کنار گذاشتند و ترجیح دادند که سوژه ها خودشان صحبت کنند. به همین دلیل است که گاهی اوقات از سینما حقیقت به عنوان «سینمای مستقیم» یاد می شود.
این به مخاطب اجازه می دهد تا مستقیماً با موضوع ارتباط برقرار کند و نظرات خود را به جای تفسیر برای آنها شکل دهد.
امروزه، وقتی به یک فیلم مستند مانند باغهای خاکستری یا سریالهای مستندی مانند خانواده آمریکایی نگاه میکنیم، دیدن چیزی انقلابی یا پیشگامانه دشوار است. ما بسیار عادت کرده ایم که محتوای بدون اسکریپت را با این سبک جدا شده و «برچسب» ببینیم.
اما این در واقع گواهی بر این است که فیلمهای اصلی معتبر چقدر برای مخاطبان قدرتمند بودند. تیراندازی به شیوه ای کاملاً عینی، راهی که به طور خاص مخاطب را به نتیجه گیری خود دعوت می کرد، به سرعت به جای استثنا تبدیل به استاندارد شد.
سینمای مستقیم فقط برای فیلم های مستند نبود. و دیگر فیلمسازان مستقل با بودجه کم زمانی را برای اقتباس از یک تکنیک برای روایت داستان تلف نکردند. تکنیکی که در آن دوست دارید آنچه گفته می شود بشنوید یا ببینید چه اتفاقی می افتد در حالی که مورد توجه قرار نمی گیرید.
سینمای مستقیم حتی سطح بیشتری از رئالیسم را به استفاده از بازیگران غیرحرفه ای یا حتی غیربازیگران برای انتقال داستانی که فیلمسازان می خواستند بگویند اضافه کرد. این اولین میراث ماندگاری بود که فیلمسازان مستقل از خود به جای گذاشتند.
هنوز هم میتوانیم تأثیر سینمای واقعی را بر بسیاری از محتوای رسانهای که امروزه در دسترس ماست، ببینیم. ما آن را عمدتاً در نمایش های بدون فیلمنامه می بینیم. یا در مجموعه های مستند پرطرفدار مانند ساختن یک قاتل.
همچنین آنها را در برنامههای تلویزیونی فیلمنامهای میبینیم که بدون فیلمنامه به نظر میرسند – مانند سریال What We Do in the Shadows.
همچنین تعدادی از ویژگیهای روایی کمهزینه در چند سال اخیر وجود داشته است که از تکنیکهای سینمای مستقیم توسط فیلمسازان استفاده شده است.
ازدواج راشل اثر جاناتان دم مثال خوبی است. داستان ساده است: ریچل در حال ازدواج است و خواهر کوچکترش کیم درست به موقع برای شرکت در جشن عروسی که در طول یک آخر هفته طولانی در خانه والدین آنها اتفاق می افتد، از توانبخشی آزاد شده است.
علیرغم داشتن گروه بازیگران درجه یک، فیلمبرداری به سبک سینمای واقعی مخاطب را وارد داستان میکند و او را به بخشی از رویدادها تبدیل میکند، گویی ما فقط یک مهمان دیگر در خانه هستیم.
اگر می خواهید سبک سینمای مستقیم را در پیش بگیرید، تنها چند کار وجود دارد که باید انجام دهید. به یاد داشته باشید: وجه تمایز اصلی cinéma vérité در ارائه داستانی است که به نظر می رسد به طور طبیعی و در زمان واقعی رخ می دهد.
استفاده از دوربین دستی به مخاطب این منظر را می دهد که دقیقاً همانجا، روی مکان، با سوژه قرار بگیرد. لازم نیست هر عکسی در دست باشد، اما عکاسی به صورت دستی، به ویژه در لحظات صمیمیتر، به داستان ظاهری «خام» میدهد که در ماهیت فوری رویدادهای داستانی ایجاد میکند.
ما عادت کردهایم که همه چیز را در یک صحنه بهطور کامل پوشش دهیم، و به تدریج از عکس اصلی گرفته تا نمای نزدیک شدید، وارد صحنه شویم. True Vérité برای آن وقت ندارد.
در فیلمهای مستند واقعی، شما سعی میکنید رویدادهای مهم یا صدای خاصی را در زمان وقوع آنها ثبت کنید، اما اگر آنها را همانطور که اتفاق میافتند به دست نیاورید، آنها را دریافت نمیکنید.
همین امر باید در فیلمهای روایی واقعی نیز صادق باشد. هر چه بیشتر دوربین را در صحنه حرکت دهید، مخاطب بیشتر از آن آگاه می شود. به یاد داشته باشید، ما دوست داریم آنچه گفته می شود را بشنویم یا ببینیم چه اتفاقی می افتد در حالی که مورد توجه قرار نمی گیریم.
در عوض، از چندین دوربین برای دریافت پوشش خود استفاده کنید و از عکس های کمتری استفاده کنید. اگر مشکلی پیش میآید، مگر اینکه خطرناک باشد، فقط اجازه دهید آن را اجرا کند.
این برای بازیگران شما نیز آسانتر است، زیرا آنها میتوانند صحنه را از بالا به پایین اجرا کنند و مدت زمان بیشتری در لحظه بمانند. هر گونه تلاقی خط یا اشتباه کلمه فقط باعث می شود دیالوگ واقعی تر به نظر برسد.
یکی از علائم تجاری سینمای مستقیم این است که جامپ کات های زیادی وجود دارد. ما معمولاً از کاتهای پرش برای رد شدن بهموقع استفاده میکنیم، اما سینمای معتبر از آنها برای پرش به چیزهای مهم استفاده میکند – تنها وقتی صدها ساعت فیلم برای غربال کردن داشته باشید این کار قابل درک به نظر می رسد.
یک جامپ کات از یک اقدام اتفاقی (پایین رفتن از یک پله) عبور می کند و مستقیماً به سمت نتیجه (ترک ساختمان) می رود. جامپکاتها نیز از گذر زمان عبور میکنند، مانند یک مونتاژ سریع که در آن سرباز خود را برای نبرد مسلح میکند، یا یک سرآشپز یک ضیافت آماده میکند.
این میتواند برای روایتهایی که از سبک سینما وریته استفاده میکنند سودمند باشد. باز هم، ما به سمت زیبایی شناسی “پرواز روی دیوار” می رویم. به جای ویرایش دقیقی که دو عمل مرتبط را به طور یکپارچه به هم پیوند می دهد، از ویرایشی استفاده کنید که حال و هوا یا احساسات شخصیت ها را حفظ کند.
برش هایی ایجاد کنید که مخاطب را به جایی ببرد و داستان را به جلو ببرد، نه اینکه نگران کنش مشابه باشید. مخاطب به اتفاقاتی که با شخصیتها میافتد علاقهمندتر خواهد بود و با کمال میل آن را دنبال میکند.
نکته اصلی که باید در مورد سینمای حقیقت به خاطر بسپارید این است که به معنای «سینمای حقیقت» است. بنابراین هدف داستان شما رسیدن به پایان رضایت بخش یک پایان مرتب نیست، بلکه نشان دادن حقیقت در شخصیت هایتان لایه به لایه است.
با سلام و عرض تشکر بابت مطلب.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.