ضبط ویدیوکست با افشین رمضانی
تولیدات استودیو فرداافشین رمضانی، دوچرخه سوار رکورد دار گینس، مربی و ورزشکار حرفهای که در رشتههای دیگر ورزشی هم تخصص داره. افشین اولین مهمان رسمی پدال شو هست. و پدال شو قرار است پاتوق دوچرخه سواران و علاقه مندان دوچرخه سواری باشد.
در این قسمت از ویدیو کست پدالشو از افشین رمضانی دعوت کردیم تا با او مصاحبهای را درباره تجربه رکورد جهانی با دوچرخه در پلاتوی استودیو فردا ضبط کنیم.
ضبط پدال شو با افشین رمضانی
در این قسمت، ما دربارهی موضوعات مختلفی مثل ، قدرت ذهن، تجربه کار با فدراسیون و آینده دوچرخه سواری گفتگو کردیم. افشین هم صبورانه به سوالات ما پاسخ داد و تجربیاتش رو با ما به اشتراک گذاشت. در این اپیزود، همچنین از اهمیت چالشهای مربیگری و دوچرخه سواری حرفهای صحبت کردیم.
نسخه کامل این مصاحبه را میتوانید از کانال یوتیوب استودیو فردا تماشا کنید.
گزارش پشت صحنه ضبط پدال شو با افشین رمضانی
پدرام بهرامی: سلام همراهان عزیز پدال شو صدای من را از استودیو فردا میشنوید همونطور که خدمتتون وعده داده بودیم توی هر اپیزود قراره ما میزبان یکی از دوچرخه سواران عزیز کشورمون باشه؛ امروز مهمان عزیزی داریم که حقیقتاً تجربیاتش، خودش یه اپیزود کامل رو میطلبه. افشین رمضانی دوچرخه سوار کوهستان، کوهنورد، اسکی باز، یخنورد، سنگنورد، دیواره نورد و خلبان پاراگلایدر. افشین جان سلام عرض میکنم بهت خوش اومدی به پدال شو تا شما یه چاق سلامتی با بینندهها بکنی بریم ببینیم که امروز چی داری برامون؟
افشین رمضانی: بسیارعالی درود بر شما وقت شما بخیر مرسی از دعوتتون؛ امیدوارم که برنامه خوبی رو بتونیم اجرا بکنیم که بار علمی خوبی رو به بینندگان شما بدیم.
پدرام بهرامی: خیلی ممنون که دعوت ما رو پذیرفتی و امروز ما در خدمت شما هستیم.
افشین رمضانی: خواهش میکنم.
پدرام بهرامی: افشین بین این همه ورزشهای کوهستان که ماشالله تو هر کدومش هم استاد هستی.
افشین رمضانی: خواهش میکنم.
پدرام بهرامی: حالا امروز ما با دوچرخه سواریش کار داریم؛ چرا دوچرخه سواری؟ اول به من لطفا بگو که چند ساله دوچرخه سواری میکنی؟
افشین رمضانی: دوچرخه سواری من اولین مسابقهای که دادم تو سن ۱۰ سالگی.
پدرام بهرامی: ۱۰ سالگی.
افشین رمضانی: سال ۶۹ اولین مسابقه دوچرخه سواری بود که در واقع به صورت دانش آموزی، من اسدآباد همدان به دنیا آمدم، اونجا مسابقه در واقع شهری و استانی برگزار شد بعد رفتیم کشوری. بعد سال ۷۰ که اومدم کرج یه دوچرخه، اولین دوچرخههای کوهستان اون موقع که اومده بود دوچرخههای خیلی سادهای بود که کمکم حتی نداشت اون دوچرخه رو گرفتم و شروع کردم به رکاب زدن، اون موقع که شهرستان بودم مثلاً تو سن ۱۰ سالگی از اسدآباد رکاب میزدم میومدم همدان ۴۰ کیلومتر میومدم ۴۰ کیلومتر برمیگشتم.
پدرام بهرامی: ۱۰ سالت بود.
افشین رمضانی: ۱۰ سالم بود هم علاقه خیلی زیادی داشتم هم استعدادم خوب بود دیگه، دیگه اومدم کرج و یواش یواش هی دوچرخه سواری و ارتقا دادیم تا اینکه سال ۷۸ حالا یکی دو سال قبلش من دوچرخه رو فروخته بودم دوچرخه نداشتم سال ۷۸ تصمیم گرفتم که برای اینکه برم سر کار و بیام یه دوچرخه تهیه کنم.
پدرام بهرامی: یعنی برای حمل و نقلت میخواستی از دوچرخه استفاده کنی.
افشین رمضانی: آره یه تایمی از دوچرخهسواری دور بودم خب اون موقع هم دوچرخه مثل الان انقدر علمش بالا نبود؛ بعد دوچرخه رو رفتم گرفتم یادمه که ۲۰۰ هزار تومن پول دوچرخه دادم همون جا ۷۰ هزار تومن پول یه جفت طوقه ریجیدا دادم که دیگه اصلاً کل ایران پیچیده بود که مثلاً یه طوقی ۷۰ هزار تومنی مثلاً خیلی پول بود اون موقع انداختم روی دوچرخه و تصمیمم این بود که برم سر کار و بیام؛ یهویی جو گرفت ما رو رفتیم تو کار دوچرخهسواری کوهستان و برنامه به اینجا ختم شد که باشگاه در واقع تأسیس کردیم خودم توی مسابقات شرکت میکردم تو اردوی تیم ملی بودم و همینجوری جلو رفت یواش یواش مدارک مربیگریمو گرفتم و درجه سه، دو، یک و بعد ۱ بینالمللی و ۲ بینالمللی رو گرفتم که دیگه شد بخشی از زندگیم.
پدرام بهرامی: دوچرخهسواری یعنی شد اون موقع زندگی افشین رمضانی.
افشین رمضانی: دقیقاً
پدرام بهرامی: دوچرخه کوهستان چی شد یه خرده از تجربیاتت از کوهستان سواری چی شد اومدی به این سمت بگو برامون.
افشین رمضانی: خب من کوهنوردی رو سال ۷۳ شروع کردم از همین کوههای اطراف کرج بعد صبح با بچهها میرفتیم با یه سری تجهیزات معمولی میرفتیم تو این در واقع قسمت شمالی کرج یه سری کوه داره کوه عظیمیه و دوبرار اونجا میرفتیم تو این درهها حالا کوهپیمایی میکردیم بعد خب عاشق کوهستان بودم یعنی حتی من بچه هم که بودم عاشق روستای پدرم بودم.
پدرام بهرامی: به
افشین رمضانی: همیشه دوست داشتم برم اونجا حس خوبی بهم میداد طبیعت در نتیجه دوچرخه هم که من گرفتم خب اون موقع تو کرج دوچرخه کوهستان به این معنی بود که یه دوچرخه کوهستان سوار میشدن نهایتاً جاده خاکی میرفت یعنی خیلی چیز نبود یکی از دوستام بود نیما درباری، که در واقع با اون شروع کردیم مسیرهای دوچرخه سواری کرج رو رفتیم شناسایی کردیم.
پدرام بهرامی: شناسایی مسیر رفتید در واقع.
افشین رمضانی: در واقع اون حس کوهنوردیه بود که بهش اضافه شده بود.
پدرام بهرامی: آهان.
افشین رمضانی: شروع کردیم راههای مالرو رو میرفتیم بعد من یادمه که مثلاً سال ۸۰ یه دونه کفش، کفش پنجه قفل شو گرفتم که خیلی از بچهها نگران بودن میگفتن بابا این خیلی خطرناکه استفاده نکن.
پدرام بهرامی: دیگه بخوری زمین باز نمیشه.
افشین رمضانی: باز نمیشه خب اتفاقاً اینجوری هم میشد من دقیقاً جلو همون بچهها میخوردم زمین.
پدرام بهرامی: میخوردی زمین باز نمیشد.
افشین رمضانی: چون یادم میرفت پا رو باز کنم بعد اون موقع اصلاً هیچ ذهنیتی نبود.
پدرام بهرامی: تازه اومده بود فکر کنم اون موقع.
افشین رمضانی: آره دیگه ولی خب من بیخیالش نشدم چون میدونستم که خیلی کنترلمو بهتر میکنه فقط باید ذهنمو آماده میکردم؛ یعنی ما میخوام اینو بگم که اینجوری شروع کردیم با کمترین امکانات بعد ولی خب ثمره خوبی داشت حداقل برای شهر خودم ثمره خیلی خوبی داشت و راضیام.
پدرام بهرامی: میخواستم یکی از سوالاتم این بود که ازت بپرسم چرا دوچرخه کوهستان چرا مثلاً دوچرخه سوار پیست نشدی دوچرخه سوار جاده نشدی که جواب دادی خودت؛ شما افشین عزیز یه رکورد گینس داری.
افشین رمضانی: بله.
پدرام بهرامی: که بخش هیجان ماجرا مون اینجاست سال اگه اشتباه نکنم ۹۳ بود که از دریای محمودآباد تا بام خاورمیانه قله دماوند ۵۶۷۱ متر و با دوچرخه تو کمتر از ۲۰ ساعت رفتی.
افشین رمضانی: بله ۱۹ ساعت و نیم.
پدرام بهرامی: ۱۹ ساعت فکر میکنم ۳۰ دقیقه
افشین رمضانی: بله.
پدرام بهرامی: که اون موقع هیچکس نبود همچین کاری انجام داده باشه و حالا بعد از اینکه تو انجام دادی رکورد و زدی بعضی از دوستان تلاشهایی کردند ولی خب به رکورد تو اصلا نزدیک نشدند ولی در واقع تو انگار جاده باز کن مثلاً دریا تا قله دماوند بودی. یه خرده از رکوردت برامون بگو از بازرس های گینس چی شد داستانش؟
افشین رمضانی: من موقعی که در واقع دوچرخه سواری میکردم سال ۹۱ یه ایده اومد تو سرم که یه اثری از خودم به جا بذارم بعد شروع کردم تمرین کردن و هی داشتم بهش فکر میکردم یه روز رفتم نمایشگاه تجهیزات ورزشی اونجا دیدم که یکی از دوستای من که کار توریستی انجام میده یه دونه عکس یه دوچرخه سوار روی چیز زده بود روی توی نمایشگاهش زده بود که این دوچرخه سواری دوچرخه رو دوشش بسته بود رو تپه گوگردی دماوند داشت میرفت بالا.
پدرام بهرامی: بله
افشین رمضانی: آره بعد نگاه کردم گفتم که خب منم نظرم اینه که روی دماوند کارو انجام بدم ولی میدونستم که خب حدود فکر میکنم تا اون موقع ۸ نفر یا ۹ نفر حالا شایدم بیشتر دماوند و با دوچرخه صعود کرده بودند دوچرخه رو گذاشتم رو دوششون رفتن رو قله دماوند و در واقع این کارو انجام داده بودند من نمیخواستم اون کار رو دوباره تکرار کنم.
پدرام بهرامی: خواستی یه کارخاصتر و یونیکتر باشه.
افشین رمضانی: انجام داده بودن ولی خب میخواستم یه کار خاصتری بشه به این نتیجه رسیدم که خب دماوند لوکیشن خوبیه بعد از همون سر سالن نمایشگاه که داشتم میومدم ته سالن یکی از این برندهای دوچرخه، غرفه داشت اومد اون حال و احوال کرد و دوستمون گفت که چه خبر برنامه چی داری گفتم یه رکورد جهانی دارم.
پدرام بهرامی: یعنی از انتهای سالن که رفتی تا سر سالن که غرفه این برند بود تو سریع برنامه رو برای خودت بستی و گفتی خب من میخوام این کارو انجام بدم.
افشین رمضانی: آره ولی خب.
پدرام بهرامی: نپخته بود.
افشین رمضانی: آفرین نپخته بود.
پدرام بهرامی: خام بود برنامه.
افشین رمضانی: این هنوز آماده آماده نبود ولی تصمیمم و گرفتم که یه همچین کاری بکنم بعد گفتم خب چیه ما اسپانسرت میشیم اومدن جلو یه دوچرخه هم به من دادن شرکت فوجی بعد خب بعدش در واقع اون اسپانسری رو من کنسل کردم و با شرکت صبا دو چرخ قرارداد بستم.
پدرام بهرامی: اسکات.
افشین رمضانی: اسکات، خلاصه اینجوری شد که ما جلو رفتیم کمترین ارتفاع منفی ۲۸ از کنار دریای خزر شهر محمودآباد تا قله دماوند
پدرام بهرامی: کمترین مسافت بیشترین ارتفاع را رو میتونیم بگیم.
افشین رمضانی: دقیقا، رکورد صعود بیشترین ارتفاع از کمترین ارتفاع به بیشترین ارتفاع دست اتریشیها بود که یه روزه از ژنو رفته بودن قله ممبلان ۴۸۸۰ متر
پدرام بهرامی: ثبت گینس شده بود.
افشین رمضانی: نه این ثبت گینس نشده بود ولی خب در واقع ثبت شده بود توی اینترنت هم سرچ میکردم میآوردش بعد یه تحقیقاتی هم کردم دیدم درسته.
پدرام بهرامی: افشین رمضانی هم گفت من باید حداقل هزار متر بالاتر از این بزنم.
افشین رمضانی: آره دیگه یهویی این لوکیشنه خورد .
پدرام بهرامی: فکر کنم کوردی افشین.
افشین رمضانی: آره.
پدرام بهرامی: گفتی اصلا تو کت کورد این چیزا نمیره ۲۰۰، ۳۰۰ متر بالا یعنی چی؟ برو بالا
افشین رمضانی: شروع کردم تمرین تو تمرینام ماکسیممش ۳۰۰۰ متر تونستم ارتفاع بگیرم همش یه چلنجی بود که میتونم انجامش بدم نمیتونم انجامش بدم .
پدرام بهرامی: یعنی تا رکوردی که تو ذهنت داشتی حداقل ۲۶۰۰ متر فاصله داشت.
افشین رمضانی: بله ۲۶۰۰ متر بعد ولی خب تمرینامو بکوب انجام میدادم دوستای خیلی زیادی کمکم کردن اسپانسرای خیلی خوبی داشتم تو اون تایم یعنی افشین رمضانی به تنها نبود یه تیم پشتیبانی خیلی قوی بود به همراه اسپانسرا که اینا همه با هم دست دادن که
پدرام بهرامی: این رکورد
افشین رمضانی: آره زده بشه اون پاس آخرو به من دادن اینجوری بگم .
پدرام بهرامی: البته خب اونام قطعاً مطمئن بودن که دارن از کی حمایت میکنن و رو کی دارن سرمایهگذاری میکنن.
افشین رمضانی: درسته سر استارت مسابقه روز بیست و دوم مرداد ۱۳۹۳ یک دقیقه بامداد استارت زدم همون لحظه به خودم گفتم که تو انجامش میدی هرجوری شده انجامش میدی. دو تا از اون پزشکایی که در واقع بالا سر من بودند تمرینامو چک میکردن پای پلن منو امضا نکردن دکتر قلب و دکتر مغز.
پدرام بهرامی: میگفتن که این جواب نمیده نمیتونه.
افشین رمضانی: گفتن یا نمیتونه یا اگر انجام بده احتمال اینکه مرگ مغزی داشته باشه احتمال اینکه قلبش مشکل پیدا کنه چون قراره بیست و خردهای ساعت با فشار تمرین کنه و برنامه رو بره یه مقداری شک داشتن به این ولی خب من اصلاً به کارم شک نداشتم یعنی تصمیممو گرفته بودم که انجامش بدم استارت زدم یک دقیقه بامداد از ساحل محمودآباد ساعت ۸ صبح رسیدم گوسفندسرای.
پدرام بهرامی: دماوند، پلور
افشین رمضانی: آره بین پلور و رینه.
پدرام بهرامی: رینه میشه جبهه جنوبی دماوند.
افشین رمضانی: جبهه جنوبی دماوند، ارتفاع ۳۷۷۰ متر من دوچرخه رو گذاشتم زمین یعنی از دو تا دوچرخه هم استفاده کردم یه دوچرخه کورسی که توی جاده رکاب زدم تو قسمت آسفالت بعد یه دوچرخه کوهستان که توی قسمت خاکی بود از گوسفند سرای یه ۵ دقیقهای استراحت کردم و استارت زدم به سمت بالا.
پدرام بهرامی: پنج دقیقه.
افشین رمضانی: پنج دقیقه آره البته توی مسیرم سه چهار دقیقه مجموعه استراحتهام شده بود.
پدرام بهرامی: باریکلا.
افشین رمضانی: بعد اونجا تیم در واقع پشتیبانی من عوض شد بچههای کوهنورد اومدن ناظر فدراسیون اومد بعد فیلمبردار اومد آقای حسین صالحی که زحمت زیادی کشیدند.
پدرام بهرامی: تو این برنامه بگم از هرکی بخوای میتونی اسم ببرید تقدیر کنید تشکر کنید.
افشین رمضانی: من از همه اونایی که فیلمشون هست توی اینستاگرامم تشکر میکنم.
پدرام بهرامی: لازمه که دوستان اینستاگرام افشین و فالو بکنن و ببینن دیگه این داستان رکوردو میتونن از اونجا کامل پیگیریش کنن.
افشین رمضانی: بله بعد چون تعدادشون زیاده و دوستای خیلی عزیزین حالا من بخوام اسم ببرم دیگه واقعاً خیلی سخت میشه از گوسفند سرا تا بارگاه سوم که توی ارتفاع ۴۲۰۰ متره من تقریبا یک ساعت و ۲۰ دقیقه صعود کردم.
پدرام بهرامی: یک ساعت و ۲۰ دقیقه با دوچرخهی رو پشت.
افشین رمضانی: نه نه دوچرخه نبردم دیگه.
پدرام بهرامی: آها دوچرخه نبردی.
افشین رمضانی: دوچرخه رو گذاشتم پایین
پدرام بهرامی: ولی بعد از آن همه فشاری که به خودت آوردی من گوسفند سرا تا بارگاه آخرین بار خودم فکر کنم چهار ساعت و نیم نزدیک پنج ساعت رفتم.
افشین رمضانی: آره نرمالش اینه ولی خب
پدرام بهرامی: ولی خب افشین رمضانی آدم نرمالی نیست.
افشین رمضانی: آره من خیلی تمرین داشتم چند شب هم رو قله دما خوابیده بودم کامل هم هوا بودم بعد احساس میکردم دیگه بدنم تبدیل به ماشین شده اصلاً هیچ احساس خستگی نداشت گفتم ماشین ، یه چیزی رو من بگم اصلاً چی شد که من به فکر رکورد جهانی افتادم .
پدرام بهرامی: یه پرانتز باز کنیم.
افشین رمضانی: موسسه تحقیقات پزشکی ورزشی یه تست گذاشت بعد تو اون تسته برگشت گفت که نزدیک ۳۰-۴۰ تا دوچرخه سوار و رشتههای مختلف اومدن تست گرفت ازشون یه روز به من زنگ زد دکتر انصاری گفت که افشین بیا اینجا کارت دارم رفتم و گفت که تو میدونی که بدنت ماراتونیه گفتم یعنی چی گفت یعنی ساعت اول با ساعت دهم، تو ریتمت یکیه یعنی تغییر نمیکنه.
پدرام بهرامی: یعنی بعد از مثلاً ۱۰ ساعت فشار آوردن ضربانت همونه.
افشین رمضانی: آره باز هم همونه همون پاورو داری. این شد که من دماوندم بهش اضافه کردم و شد ماحصلش این رکورده که زدم رفتیم تا بارگاه از بارگاه به بالا بیخوابی اذیتم میکرد.
پدرام بهرامی: یعنی به سمت آبشار یخی.
افشین رمضانی: آره.
پدرام بهرامی: جایی که دیگه ارتفاع زیاد میشه مدت زیادی هم هست داری فشار میاری
افشین رمضانی: آره دیگه تو ارتفاع بالا
پدرام بهرامی: میرسی به تپه گوگردیا گوگرد اذیت میکنه.
افشین رمضانی: روز قبلشم خوب نخوابیده بودم و اذیتم میکرد رسیدم ۴۷۰۰ ۴۸۰۰ گفت پیش خودم گفتم که خب من چقدر دیگه دارم تا رکورد اتریشیها رو بزنم یه استراحت کردم اونجا ۱۰ دقیقه خوابیدم.
پدرام بهرامی: ۱۰ دقیقه خوابیدی.
افشین رمضانی: ۱۰ دقیقه نشستم روی زمین تکیه دادم به یه سنگی و ۱۰ دقیقه خوابیدم به بچهها گفتم که منو بیدار نکنید این ۱۰ دقیقه رو من بخوابم اوکی میشه بلند شدم بچهها گفتن که برنامهت چیه گفتم قله گفتن جدی گفتم آره.
پدرام بهرامی: یعنی اون یه ساعت تو رو شارژت کرد.
افشین رمضانی: ده دقیقه.
پدرام بهرامی: ده دقیقه ببخشید ده دقیقه تو رو شارژت کرد.
افشین رمضانی: شارژ شارژ شدم حرکت کردم به سمت بالا دیگه.
پدرام بهرامی: موتورت روشن شد.
افشین رمضانی: احساس میکردم اصلاً انرژیم از قبل از ۴۸۰۰ هم بیشتره.
پدرام بهرامی: اوه.
افشین رمضانی: رسیدم قله ساعت هفت و نیم و اونجا در واقع فیلم و عکسو گرفتیم و بلافاصله برگشتم پایین و جالب اینجا بود که تا پلورم رفتم یعنی شب ساعت ۱۲ شب من رسیدم پلور ۲۴ ساعت فعالیت نان استاپ داشتم حول و حوش تا نزدیک قله که من نگاه کردم ۱۰ هزار کیلو کالری.
پدرام بهرامی: ۱۰ هزار کیلو کالری.
افشین رمضانی: مصرف کرده بودم.
پدرام بهرامی: سوزونده بودی.
افشین رمضانی: انرژیم که هیچ غذایی هم نمیخوردم فقط.
پدرام بهرامی: در حین صعود از این ژل های ورزشی.
افشین رمضانی: ژل ورزشی، انرژیزا نه ببینید حالا تو بحث تغذیه قطعاً شما به این اشاره میکنیم کافئین دار نبود.
پدرام بهرامی: که انرژی بهت بده.
افشین رمضانی: چون کافئین بلافاصله ریتمتو میاره پایین و ضعیفت میکنه نهایتاً یک ساعت دو ساعت جواب میده.
پدرام بهرامی: بالا نگه میداره.
افشین رمضانی: اصلاً من با پزشک تغذیم که صحبت کردم گفت که ۲۰ درصد آخر برنامه.
پدرام بهرامی: کافئین.
افشین رمضانی: کافئین بخور مخصوصاً سرازیری که داری میای کافئین میخوره که دیگه.
پدرام بهرامی: خالی نشی.
افشین رمضانی: خالی نشه خب هیچ تغذیه درست حسابی هم نداشتم و فقط همونا بود دیگه شکمم همچنان گشنه بود ژل رو میخوردم جواب کارو خب یه سری هم سیو کرده بودم و همون طور هم که گفتم بدن من چون ماراتونیه در واقع ذخیره انرژیش.
پدرام بهرامی: بالاخره یه چیزی باید به این بدن ماراتونی برسه که ببرت بالا دیگه یا بیارتت پایین
افشین همون ژل ها بود دیگه.
پدرام بهرامی: این رکوردی که تو ثبت کردی از گینس بازرس اومد یا جی پی اس بهت وصل بود.
افشین رمضانی: جی پی اس بهم دادن البته بازرس هم میومد.
پدرام بهرامی: آخه بازرسان میتونستن اینقدر فشار بیارن به خودشون تا برسن.
افشین رمضانی: نه دیگه خیلی داستان پیچیده می شد و چون اولین سبک رکورد این تیپی بود خودشونم اصلاً نمیدونستن چیکار باید بکنن فقط فدراسیون دوچرخه، فدراسیون کوه، نامهنگاری کردن که با گینس و اونام اینا در واقع اوکی رو دادن که این پلن اجرا شده نامهاش براشون زدن و جی پی اس که هم سنسور ضربان قلب داشت هم کدنس داشت دور پا که اینا رو همزمان با همدیگه ثبت میکرد که ما فایلشو با فیلم و اینا براشون فرستادیم خب من رکورد دومم بگم.
پدرام بهرامی: والا ماشالله من اینجا میدونم که بخوایم بگیم همون اول برنامه گفتم بخوایم از تجربیات و چیزای تو بگیم خودش یه اپیزود کامل برای هر کدوم میشه ولی آزادی تو بگو آره.
افشین رمضانی: آخه میدونی دوچرخه سوارا یا خوب رکاب میزنن یا سرازیری خوب میان پایین دانهیل خوبی دارن من توی رکورد دومم به این فکر افتادم که این لوکیشنه که هست پس من بیام یه حرکت دیگه بزنم از قله دماوند با به دوچرخه برم دریای خزر برعکسشو.
پدرام بهرامی: آها برعکسش.
افشین رمضانی: آره که اونو توی استون من آلمان ثبت کردم بازرساش اومدن.
پدرام بهرامی: یعنی اونم برای خودش رکوردی بود.
افشین رمضانی: بله اونم رکورد جهانی بود دقیقاً همینو برعکسش دیگه.
پدرام بهرامی: چقدر طول کشید.
افشین رمضانی: هفت ساعت و ۲۰ دقیقه.
پدرام بهرامی: دوچرخه رو کول کردی رفتی رو قله دماوند ۵۶۷۱ متر.
افشین رمضانی: استارتش از اونجا.
پدرام بهرامی: دانهیل کردی اومدی رفتی تا ساحل محمودآباد منفی ۲۷ متر
افشین رمضانی: منفی ۲۸ متر
پدرام بهرامی: بخاطر یک متر.
افشین رمضانی: آخه یک متر خیلی تو بحث رکوردی.
پدرام بهرامی: بله درسته
افشین رمضانی: اونم بازرسا ها اومدن قله رو رفتن چک کردن روز قبلش که در واقع ویدیویی که من میخوام بهشون ارائه بدم اینا ببینن چون نمیتونستن وایسن یا با من همراه باشن حرکت کردم من فکر کنم ساعت ۱۱ از روی قله حرکت کردم.
پدرام بهرامی: ۱۱ صبح.
افشین رمضانی: آره ۱۱ صبح حرکت کردم به سمت پایین ۷ ساعت و ۲۰ دقیقه طول کشید تا رسیدم دریای خزر اونجا هم باز دوچرخه در واقع اندرو بردم توی جاده خاکی و در واقع تا رینه رو با اندرو اومدم سرازیری بود بعد عوض کردم با دوچرخه کورسی رکاب زدم رفتم تا آره جاده هراز و رفتم تا ساحل محمودآباد اینو میخواستم بگم که میشه هم تکنیک کار کرد هم استقامت داشت.
پدرام بهرامی: فکر کنم همش برمیگرده به ذهن یعنی ذهنه بگه میشه دیگه بدن خودش، خودش آداپته میکنه ولی ذهنه بگه نمیشه.
افشین رمضانی: آفرین
پدرام بهرامی: نمیشه دیگه.
افشین رمضانی: هر کاری هم من تو زندگیم کردم مخصوصاً تو زندگی ورزشیم همه ذهنی بوده.
پدرم: راجع به این زندگی این لایف استایل دوچرخه سواری؛ فدراسیون که اصلا خنده داره فکر کنم بگم حمایتی چیزی کرده باشه چون کلاً تو ایران فدراسیونها سنگ نندازن باید بگم خب خدا را شکر دمشون گرم.
افشین رمضانی: خب خیلی از بچه ها میدونن که اصلاً من رابطه خوبی با فدراسیون ندارم.
پدرام بهرامی: بله میدونم بله.
افشین رمضانی: آخرین باری هم که در واقع من ارتباطمو خواستم قطع کنم کل.
پدرام بهرامی: همه مدارک مربیگریتو آتیش زدی.
افشین رمضانی: مدارک مربیگریمو آتیش زدم به خاطر اینکه احساس کردم که قشنگ جلو نمیره صادقانه بگم چون فدراسیونا همش دنبال اینن که یکی باشه که حرفشونو گوش بده هرچی اونا بگن بگه چشم و مافیای خودشونو دارن دیگه یعنی همه فدراسیون تا اونجایی که من در ارتباط بودم؛
پدرام بهرامی: ایران کلاً متاسفانه همینه
افشین رمضانی: همینه بعد تصمیم گرفتم که اصلاً از اون فضا خارج بشم بیام به صورت خصوصی کار کنم.
پدرام بهرامی: توی صحبتهات اشاره کردی که باشگاه دوچرخه سواری تاسیس کردی فکر کنم اولین یا دومین باشگاه دوچرخه سواری
افشین رمضانی: کوهستان ایران
پدرام بهرامی: کوهستان ایران بود یعنی به صورت تخصصی کوهستان کار میکردی هنوز هم اون باشگاه دایره؟ فعاله؟
افشین رمضانی: بله اولین باشگاه، باشگاه کانون مثبت بود که بهزاد اقتصاد تاسیسش کرد تو تهران بعد ما باشگاه افق رو من به اتفاق حامد صلحیوند، نیما درباری، احمد دماوندی و یکی دیگه از دوستامون جواد رحمتی ما پنج تا تصمیم گرفتیم گروه رو تاسیس کردیم بعد پیشنهاد من بود که باشگاه بشه یه سری در واقع بالا پایینا داشت روزای خوب داشتیم روزهای بد داشتیم ولی همچنان باشگاه دایره و حاصل خوبی هم داشته حداقلش این بوده که به جرات میتونم بگم دوچرخه سوار کرج یا شاگردای من بودن یا شاگرد شاگردای من بودن.
پدرام بهرامی: من خودم دوره دوچرخه سواری کوهستان رو پیش افشین رمضانی آموزش دیدم و گذروندم.
افشین رمضانی: باعث افتخاره
پدرام بهرامی: خواهش میکنم افشین یادمه یبار تو به من یه جملهای گفتی؛ گفتی که پدرام تو دوچرخه سواری یا سبک دوچرخه کوهستانو تو انتخاب نکردی در واقع این سبک تورو انتخاب کرده یه خرده راجع به این برامون بگو میخوام یه خرده بازش کنیم اصلا یعنی چی؟
افشین رمضانی: ببین یه مثال برات میزنم شما مثلا اگر یه دوچرخه سوار سایکل توریستو که سفر میره با دوچرخه از این شهر به اون شهر از این کشور به اون کشور، کنار یه دوچرخه سوار دانهیل بذاری خودت کامل متوجه میشی که رفتارهاشون چجوریه؛
پدرام بهرامی: متفاوته؛ یه سایکل توریست کار احتمالا خیلی ریلکس و آرومه
افشین : آفرین
پدرام بهرامی: ولی مثلا یه دانهیل سوار هی این جوریه هی این طوری میکنه انرژیشو نمیتونه کنترل کنه
افشین رمضانی: انرژی های خیلی زیادی دارن روحیات متفاوتی دارند؛ هر دوتاشون دوچرخه سوارن
پدرام بهرامی: ولی این کجا آن کجا
افشین رمضانی: این کجا و آن کجا حالا همه رشتههای دوچرخه سواری اگر نگاه کنی خب ما خیلی رشته داریم توی دوچرخه کوهستان ولی دوچرخه سوارهاشون متفاوتن یعنی روحیاتشونو وقتی کنار هم میذاری میبینی کاملاً با همدیگه همخونی نداره.
پدرام بهرامی: یعنی الان مثلاً کراس کانتری، دانهیل، تریال اینا همه دوچرخه کوهستانی ولی باز هر کدومش یه
افشین رمضانی: روحیات
پدرام بهرامی: روحیات مختلفی داره
افشین رمضانی: مختلفی داره مثلا اون کسی که خیلی اهل جنگولک بازیه
پدرام بهرامی: میره تریال
افشین رمضانی: ولی خب شهرو دوست داره، سازههای دستی رو دوست داره میره سمت تریال
پدرام بهرامی: تریال یا بی ام ایکس هم هست جزش
افشین رمضانی: در واقع اینجوری بهت بگم که اینا فکر میکنن که اون رشتههاست رو انتخاب کردن در واقع اون رشتههاست که این شخصیتها رو انتخاب میکنند.
پدرام بهرامی: من خودم مثلاً خب میدونی کراس کانتری سوارم ولی خب اون حجم هیجان دانهیل رو من اصلاً تو ذهنم نمیگنجه ولی خب از اونور هم اون خطراتی که هم تو دانهیل هم تو بی ام ایکس، تریال هست باز من حال نمیکنم باش به همین خاطر به قول تو کراس کانتری منو انتخاب کرده.
افشین رمضانی: آره بچه های دانهیل نه اینکه نتونن رکاب بزنن حوصلهشون سر میره؛
پدرام بهرامی: دقیقا، آروم آروم بریم بالا
افشین رمضانی: مغزشون نمیکشه که رکاب بزنند پیش خودشون میگن که چی؟ کاری که هیجان نداشته باشه اصلاً براشون خوشایند نیست حال نمیکنن، تخلیه نمیشن اگه بیان یه روز رکاب بزنن برگردن خونه احتمالاً معتاد میشن.
پدرام بهرامی: چیکارش کردی؟ رفتم رکاب زدم
افشین رمضانی: دقیقاً همین تیپیه ولی خب در واقع میشه گفت که حسهای خوبیه هر کدومش، هر دوچرخه، هر سبکی برای دوچرخه
پدرام بهرامی: هر کدومش دنیای خودشو داره؛ توی داستان رکوردت که داشتی تعریف میکردی اون قسمتی که گفتی ده دقیقه خوابیدی و قبل از اینکه بخوای بخوابی داشتی به این فکر میکردی که فقط رکورد اتریشی رو یه خرده جابجا کنم یعنی ذهن گولت میزد که قبلش افشین تو میتونی آماده ای ولی ذهن داشت گولت میزد که آقا بسه دیگه اون رکورد رو ده متر جابجا کنه کافیه یه خرده راجع به این ذهن میخوام بگی
افشین رمضانی: ببین ذهن گولت نمیزنه، تویی که ذهن گول میزنی
پدرام بهرامی: این داستانو شروع کردی
افشین رمضانی: واقعیه، شما الان خودتو بزن به مریضی قطعاً مریض میشی.
پدرام بهرامی: اینا تو دبیرستان خیلی امتحان کردم یعنی میخواستم یه روز نرم خودم میزدم به مریضی فرداش واقعا مریض میشدم
افشین رمضانی: قدرت ذهن خیلی بالائه ولی باید کنترل بشه یعنی باید راهکار بهش بدی که این بتونه جلو بره
پدرام بهرامی: بله درسته
افشین رمضانی: قانون جذب اینجوریه که شما باید تمرین بکنی یعنی از خواسته های کم، جذب های کم شروع بکنی ذهنت یاد بگیره ذهنتو باید گول بزنی که بتونی به خواستههای بیشتر برسی.
پدرام بهرامی: یعنی در واقع اون رکوردی که تو زدی و در واقع تو ذهنتو گول زدی که میتونم
افشین رمضانی: آره یه لحظه
پدرام بهرامی: ذهن دیگه باورش شد که میتونی
افشین رمضانی: کلاً توی سیستمهای این تیپی که مثلاً ثبت رکورد مخصوصاً استقامتش زیاده
پدرام بهرامی: فشار زیاده
افشین رمضانی: بدن یه جایی میبره، یه جایی تموم میشه، چیزی که آدمو جلو میبره، ذهنه به قول فریدون مشیری میگه که تو یکی از شعراش میگه که “تنم که تاب گذشتن نداشت، درمی ماند دلم که از همه کس می گریخت، می آمد “
پدرام بهرامی: چقدر قشنگ مناسب این بحث بود
افشین رمضانی: آره میگه که دیگه یه جایی آدم میبره ولی دلش که حالا همون ذهنه یا همون در واقع قدرت درون آدمه، آدم و جلو میبره حالا تو زندگی هم خیلی موقعها میشه که میشه اسمشو گذاشت یه جورایی عشق که بتونه آدمو به عشق رسیدن به قله
پدرام بهرامی: فیلم هندیش میکنی؛ افشین یکم از چالش هایی که توی این مسیر داشتی بگو چه تو رکوردت، هی رکورد میگم چون واقعاً یه چیز شاخصیه حالا هم تو ایران بعد از تو دیگه تو در واقع جاده رو آسفالت کردی همه شروع کردن رکورد رو زدن چه تو بحث رکوردت چه کلاً چالشهایی که تو زندگی این مدلی داشتی من خودم چون دوچرخه سوار هستم میدونم دوچرخه سواری ورزش گرونیه بخوای حرفهای تو رشته کوهستان انجامش بدی شاید بعضی ها مثلا میبینم آره بابا این دیگه پولداره دیگه مثلاً دوچرخه ۴۰۰ میلیونی زیر پاشه چهار پنج تا دوچرخه داره نمیدونم کاروبار نمیکنه مثلا اسپانسر فقط بهش پول میده میخوره میخوابه راجع به این چیزها برامون بگو.
افشین رمضانی: تمام کسایی که مثل من زندگی میکنن به یه نوعی زندگیشون خاصه، متفاوته حالا خاص نگم متفاوته به خاطر اینکه اصلاً من خود من نمیدونم که ممکنه مثلاً شب کجا باشم یهویی یه پلن میاد تو سرم میرم اجراش میکنم یا اینکه
پدرام بهرامی: اصلا ببخشید با این مدل ادونچریستی که تو داری اصلا معلوم نیست برای اخر هفته زنده باشی یا نباشی
افشین رمضانی: آفرین
پدرام بهرامی: دست و پات شکسته باشه یا نشکسته باشه
افشین رمضانی: زندهام آره رفتم طالع بینی خوندم
پدرام بهرامی: هیچیت نمیشه نه
افشین رمضانی: بحث خانواده است که باید دائماً دور باشی وهمین باعث میشه که خب یه سری مشکلات به وجود بیاد
پدرام بهرامی: الان بحث خانواده رو که میگی مثلاً فکر میکنم کسایی مثل تو پارتنرشون یا همسرشون هم باید مثل خودشون باشه یعنی اونم باید تو بحث ادونچر و دوچرخه و کوه و اینا باید باشه حالا غیر از این باشه اصلا نمیتونه تحمل کنه
افشین رمضانی: جور در نمیاد آره واقعاً سخت میشه برای اون آدم سخت میشه من امتحان کردم
پدرام بهرامی: بله چون خب آخر هفته میشه اون میخواد بره مهمونی و پارتی و خرید تو میخوای بری بیست ستون و نمیدونم پرواز و کوه و اسکی و رو دوچرخه میخوای بری
افشین رمضانی: سخته آره
پدرام بهرامی: پس یکی از چالش هاش خانواده است
افشین رمضانی: آره خانواده است آره پیدا کردن اسپانسر البته برای من اون اوایل خب سخت بود چون مخصوصاً برای رکورد اولم خیلی شناخته شده نبودم ولی خب بعد از اون دیگه برام راحت شد آره و الان خب اسپانسر خوبی دارم شرکت نوای اتریشه که نمایندگیش اینجا باشگاه شاهین آبیه آقای حامد توتونچی، فروشگاه دهلیزه آقای محسن مولا جان که وارد کننده برندهای اورجینال کوهنوردی اند، عینک رودی پروجکت که الان سالیان سال اسپانسر منه چالشش خب ببینید یکی از بزرگترین چالشهای زندگی من اینه که دائماً تو برنامهام من اگر میخواستم بیزینسمن باشم قطعاً یه بیزینسمن موفقی میشدم ولی خب ورزش نمیذاره یعنی هیچ وقتی برای آدم نمیذاره.
پدرام بهرامی: در واقع تو کارت ورزش کردنه دیگه
افشین رمضانی: من شغلم ورزش کردن
پدرام بهرامی: شغلت ورزش کردنه
افشین رمضانی: خیلی سعی کردم شغل های دیگه هم بیارم کنار این ولی خب نمیذاره یعنی باید تمرکزت روی این رشتهها باشه مخصوصاً حالا منم که چند تا رشته دارم کار میکنم پاراگلایدر دوچرخه است، اسکی، سنگنوردی همه اینام در واقع به صورت حرفهای و پروفشنال هست
پدرام بهرامی: این دقیقا سوال بعدی من بود که خب افشین رمضانی الان داره چیکار میکنه غیر از دوچرخه میدونم که تو همه رشته ها دستی بر آتش داری ورزشی که الان داری جدی انجامش میدی چیه؟
افشین رمضانی: سنگنوردی، همه این ورزشهایی که اسم بردم جدی انجام میشه یعنی زمستون که میشه من اسکی و یخنوردی میرم حالا یه تایمی میرم جنوب پرواز میکنم
پدرام بهرامی: گفتی پرواز، پروازم یادت باشه اشاره کنی
افشین رمضانی: در واقع من در حال حاضر تیم پایلوت دوتا کارخانه اروپاییم کارخونه نوای اتریش و یوپی آلمان
پدرام بهرامی: یعنی خلبان این دوتا تیم به عنوان نماینده تو ایران تو هستی
افشین رمضانی: نماینده نه نمایندهاش کس دیگهایه از دوستانمون هستن ولی من خلبان تیمشونم آره هر کمپانی یه سری خلبان تیم پایلوت داره که در واقع تخفیفهای خیلی خوب و حالا یه جورایی رایگان در اختیار خلبانا قرار میدن که اینا براشون تبلیغ بکنه معمولاً میگردن دنبال خلبانهای خوب یا خلبانایی که کارای خاص انجام میدن
پدرام بهرامی: تو ایران کی بهتر از افشین رمضانی
افشین رمضانی: نه خب هستن، هستن خلبانای خوب ما زیاد داریم منتها من یه خرده سعی کردم که یه سری کارهای متفاوتی انجام بدن مثلاً به پرواز کرج به شمال که از هشتگرد تیک آف کردم دو ساعت و ربع بعد لب دریای خزر لند کردن با پاراگلایدر
پدرام بهرامی: دو ساعته
افشین رمضانی: آره این مثلاً جزو اون برنامههای خاص بود که انجام شد و خیلیها هم دنبالش بودن انجامش بدن منتها خب خیلی تکنیکی بود و یه مقداری هم کلهخرابی میخواست آره یعنی باید ریسک بزرگی بود خیلی از بچهها مثلاً همینو میگفتن که من ۱۹ متر بر ثانیه ارتفاع میگرفتم توی ترمال میچرخیدم.
پدرام بهرامی: یعنی در یک ثانیه تو ۱۹ متر میرفتی مثلاً تو دو ثانیه تو ۳۸ متر ارتفاع گرفتی
افشین رمضانی: آره یا توی باد ۸۰ کیلومتر من ماکسیمم سرعت ۱۲۱ کیلومتر ثبت کردم تو اون برنامه خب کاری بود که
پدرام بهرامی: ممکن بود بمیری ولی خب چون طالع بینی تو خونده بودی که اتفاقی برات نمیافته گفتی انجامش بدم.
افشین رمضانی: من همیشه فکر میکنم که ممکنه زنده بمونم ادامه میدم
پدرام بهرامی: چیزی هست افشین که ازش نترسی تو اصلا هست چیه؟
افشین رمضانی: نه بذار اینجوری بگم من بزرگترین ترسم اینه که از نترسی خودم میترسم
پدرام بهرامی: یعنی از نترس بودن خودت میترسی
افشین رمضانی: آره چون یه جاهایی
پدرام بهرامی: ترسناکه ترسناکه
افشین رمضانی:یه جاهایی احساس میکنم که خب افشین اینجا دیگه بترس
پدرام بهرامی: باید بمیری دیگه
افشین رمضانی: اینجا دیگه بترس یه کاری کن آره مثلاً تو صعودهای سنگنوردی بعضی موقعها بدون طناب سقوط میکنم یا کارای ادونچری انجام میدم
پدرام بهرامی: صعود بدون طناب میشه فری سولو
افشین رمضانی: فری سولو. خب واقعا ترسناکه اینکه آدم نترسه ببین یه دوستی یه حرفی به من زد به من گفت که میرید کاری رو انجام بدید به اون تهش فکر نکن به راه فکر کن این کارو قشنگ میکنه همین حرف باعث شد من نزدیک ۱۵- ۱۶ سال پا روی هیچ قلهای نذاشتم کوهنوردی میکردما میرفتم تا نزدیک قله میگفتم دلیل نداره من بخوام این کارو انجام بدم چون برنامهم این بود داشتم رو خودم تمرین میکردم که هدف برای خودم نذارم راه قشنگ انتخاب کنم خیلی موقعها مثلاً دیوار علم کوه میرفتیم مسیر های خیلی سنگین صعود میکردیم شبانه انفرادی من دیوار علم صعود کردم میرفتم اصلاً نمیرفتم قله از چند متری قله برمیگشتم پایین چون اون کاره برای من خیلی قشنگتر بود تا اینکه بخوام به هدفش فکر کنم به تهش من هیچوقت فکر نمیکنم چون اصلاً تهش بازه خب تو میتونی هرچی ارتقا پیدا میکنی اون زوایا رو بیشتر ببینی میتونی انتخابهای بهتری بکنی و با توجه به شرایط چون هر لحظه ممکنه شرایط عوض شه هر لحظه
پدرام بهرامی: ولی خیلی جالبه ها افشین بچهها یه جملهای گفت که به تهش فکر نکن به مسیر فکر کن و از مسیر لذت ببر البته من فکر کنم یه خرده اجرا کردنش شاید سخت باشه تو زندگی ولی خب باحاله
افشین رمضانی: همهی کارهای تک بعدی دنیا تموم شده
پدرام بهرامی: اینم نکتهای بودا همه کارای تک بعدی دنیا تموم شد
افشین رمضانی: تموم شده یعنی پروندهاش بسته شده تو اگه میخوای کار جدیدی بکنی باید تلفیقی از دو تا سه تا هنرت باشه
پدرام بهرامی: خب
افشین رمضانی: این باعث میشه که تو رشد بکنی باعث میشه که خیلی اتفاق جالبه بیافته
پدرام بهرامی: خیلی نکات کنکوری داره میگه بچهها افشینا خب
افشین رمضانی: توی اون مباحثی که من کار کردم چه روی در واقع سنگنوردی و دوچرخه که چند تا پلن ما اجرا کردیم گوشش مسیر بوده دوچرخه رو بردن بالا و صرفاً جهت تبلیغات بوده و تو مرحله بعدی این بوده که شدنیه میشه این کارها رو انجام داد تو اون برنامهای که من در واقع دوچرخه روی طنابی بهم آویزونه و دارم رد میشم از توی درهای عرض دره ۵۰ متره عمق دره هم ۵۰ متره من طنابو در واقع کارگاه زدم فرود رفتم پایین از دیواره اونور صعود کردم طاب فیکس کردم
پدرام بهرامی: انور هم دوباره کارگاه زدی
افشین رمضانی: آره کارگاه زدم برگشتم اینور دوچرخهمو با خودم حمل کردم در واقع میخواستم بگم که اگر حتی توی درهای چیزی هم باشه امکانات و علمش باشه شما میتونی اینجوری گریز بزنی و دره رو رد کنی دوچرختو رد کنی با خودت ببری ولی خب در واقع بحث تبلیغاتی بود اون موقع رودی پروجکت اسپانسر من بود که عکسشو توی کاتالوگش زد و خیلی بولد شد اون تایم
پدرام بهرامی: یه خرده از تاثیرات دوچرخه سواری تو زندگیت برامون بگو کسایی که تازه این راهو شروع کردن میخوان ببینم آقا تهش چیه حالا این همه رکاب میزنی مثلاً تاثیری هم داره جدا از اینکه مثلاً ورزش برای سلامتی بدن خوبه میخوام تاثیرشو تو زندگیت بدی تو لایف استایلت بگی مثلاً میگه صبرم مثلاً زیاد شده یا سختکوشی و جنگجو بودنم مثلاً بیشتر شده
افشین رمضانی: ببین همه چی در واقع تمرین میخواد دیگه حتی اینکه بخوای سخت کوشم باشی باید تمرینشو انجام داده باشه یعنی به یه مرحله برسی حالا یک بیس اولیه داشته باشی بعد شروع کنی تمرین کردن به مرحلهای برسی که دیگه خودت بگی که آره من یه سخت گوش واقعیام یعنی میتونم از پس خیلی از کارا بربیام
پدرام بهرامی: اینا همش دوچرخه سواری در واقع مثل یه تمرین برات
افشین رمضانی: آره یه تمرینه؛ ولی دوچرخه ببین خیلی جالبه که همه دوچرخه رو دوست دارن من الان در واقع یه جورایی دارم تدریس میکنم خیلی از خانمهایی که تو رده سنی ۴۵ سال تا ۷۶ سال من کارآموز داشتم که اومدن روندن دوچرخه رو یاد بگیرن شاید بعداً هم اصلاً سوار دوچرخه نشن ولی از بچگی چون آرزوی هر بچهای بوده یا خیلی از بچه ها دوچرخه بوده به خاطر همین همه مردم یه حس خوب بهش دارن مگر اینکه یه کسی یه خاطره بدی داشته باشه ولی در کل اون حس خوب است مثل پرواز که آرزوی دیرینه انسان بوده و مثلاً من الان وقتی پرواز میکنم خیلیا با دیدن ویدیوهای منم لذت میبرن
پدرام بهرامی: من خودم واقعا ویدیوهانومیبینم
افشین رمضانی: چون خیلیا میگن که خب ما از ارتفاع میترسیم یا اینکه امکاناتشو نداریم، وقتشو نداریم میان حتی با همین ویدیو هم لذت میبره یعنی خودشونو جای من میذارن دوستام همه بهم میگن که مثلاً انگار که ما داریم این تصاویرو خلق میکنیم اینجوری حس خوب میگیرن
پدرام بهرامی: گفتی پرواز تا حالا دوچرخه رو با پرواز میکسش نکردی برنامهات چیه؟
افشین رمضانی: خیلی کار راحتیه
پدرام بهرامی: با توجه به اینکه مثلاً توی چند تا تیک آف کنارت بودم نمیدونم مثلا میشه رکاب زد لبه دره دوچرخه رو ول کرد دوچرخه با چتر بیاد پایین خودت بپری یا نمیدونم کارای همچین چیزی همچین برنامهای دارین
افشین رمضانی: قیمهها رو داره میریزی تو ماست هیچی ماستها داری میریزی تو قیمت
پدرام بهرامی: میخوام ببینم همچین کاری هم میشه کرد
افشین رمضانی: ببین شدنیه الان اتفاقا مثلا خیلی از بچه ها توی اینستا برای من یه کلیپ میفرستن که طرف با دوچرخه تیکاف میکنه بال میاد بالا سرش بعد میره لند میکنه و برای من کار خندهداریه
پدرام بهرامی: آها یعنی کار خیلی سادهایه مثلا که چی مثلا
افشین رمضانی: کار خاصی نیست انجام دادنش نه تو دوچرخه سوار خوبی با اون کار نه یه خلبان خوبی
پدرام بهرامی: هیچی رو به نمایش نمیداری
افشین رمضانی: قراره بره سر بخوره در واقع ما اصطلاحا میگیم سر خوردن اینجوری میاد پایین لند میکنه حالا با دوچرخهست دیگه خیلی هم راحته اتفاقا کار خاصی نیست ولی خب مردم عادی فکر میکنن که مثلاً خیلی یه کار خیلی شاخص در صورتی که هر کسی که یه ذره پاراگلایدر بلد باشه یک سال بیاد توی پرواز میتونه انجامش بده کار خاصی نیست
پدرام بهرامی: برگردیم سر دوچرخه دوباره بهترین دوچرخه که داشتی چی بوده؟
افشین رمضانی: خیلی سوال سختیه
پدرام بهرامی: نه دوچرخهای که دوسش داشته باشی اینطوری بگم خفنترین دوچرخهای که سوار بودی چی بوده؟
افشین رمضانی: یه دونه کنندال فول کربن بود که لفتی بود کمکش کربن بود
پدرام بهرامی: چه سالی بود؟
افشین رمضانی: حول و حوش فکر میکنم ۸۵
پدرام بهرامی: ۸۵، اون سالها فکر کنم البته خب تحریم و اینا اون موقع نبود دوچرخه خوب میومد اون موقع ولی خب الان متاسفانه تحریم نداریم چرخ خوب ولی همون موقعش که چرخ میومد فکر کنم کنندال لفتی کربنی که کمکش هم کربن باشه
افشین رمضانی: کربن بود و برقی بود
پدرام بهرامی: برقی ؟
افشین رمضانی: برقی بود
پدرام بهرامی: من نشنیدم تا حالا
افشین رمضانی: یه دونه سیم اومده بود روی فرمونش یه دکمه داشت دکمه رو میزدی یه چراغ روشن میشد کمک قفل میشد.
پدرام بهرامی: یعنی قفل شدنش برقی بود سیم نبود که اینطوری این شیفتر رو فشار بدیم.
افشین رمضانی: نه نه سیم برق بود
پدرام بهرامی: سیم برق بود؛ کابل بود بعد باتری میخورد؟
افشین رمضانی: باتری میخورد. باتری هم خیلی مصرفش بود فقط یک دکمه رو فشار میدادی یه قطعه رو جابجا میکرد که تیک مکانیکی بود
پدرام بهرامی: اولین بار میشنوم اصلا همچین چیزی ندیدم
افشین رمضانی: خیلی جالب بود کمک عقبشم که هوشمند بود
پدرام بهرامی: پس فول بود
افشین رمضانی: آره دوچرخه فوق العادهای بود ولی خب از اونجایی که من اسپانسرها در واقع بهم دوچرخه دادن تو این چندین و چند سال
پدرام بهرامی: اونم اسپانسر داده بود بهت ؟
افشین رمضانی: نه اونو خریده بودم
پدرام بهرامی: اونو خریده بودی
افشین رمضانی: یه تایم کوتاهی هم داشتمش ترجیح میدم که پول به دوچرخه ندم
پدرام بهرامی: تا وقتی اسپانسر میده آدم خودش چرا بده
افشین رمضانی: آره دیگه
پدرام بهرامی: خب این دوچرخه که میگی همین کنندال لفتی فول کربن و چه بلایی سرش آوردی فروختیش؟
افشین رمضانی: آره فقط یه دور من باهاش رفتم تمرین این دوچرخه لاستیکاش فاسد شده بود دوچرخه که لاستیکاش فاسد میشه وقتی ترمز میزنی لاستیک حول محور طوقه میچرخه
پدرام بهرامی: طوقه میچرخه
افشین رمضانی: بعد سر یه پیچ ترمز زدم لاستیک چرخید والفو کند در جا خالی شد
پدرام بهرامی: تیوبلس بود؟
افشین رمضانی: نه نه تیوب بود
پدرام بهرامی: تیوب داشت؟
افشین رمضانی: آره تیوب بود والفو کند درجا بادش خالی شد تیوب میچسبه به لاستیک دیگه
پدرام بهرامی: آره
افشین رمضانی: وقتی باد میشه میچسپه به لاستیک وقتی لاستیک میچرخه حول محور طوقه تیوب هم باهاش میچرخونه والف توی طوقه کنده شد سر پیچ من داشتم میپیچیدم این اتفاق افتاد چون ترمزم زدم یه لحظه باد لاستیکی جلو خالی شد فقط تونستم فرمونو صاف کنم که اول زمین نخورم یه دونه گاردریل جلوم بود در لحظه به این فکر کردم که این کمک لفتی کربن دوچرخه
پدرام بهرامی: برقی
افشین رمضانی: آره اگر بخوره به اون گاردریل
پدرام بهرامی: بشکنه من قلبم میشکنه
افشین رمضانی: من تموم میشم دستمو اینجوری بردم جلو ترمز عقب گرفتم کامل فقط چون ترمز جلو دیگه نداشتم دیگه
پدرام بهرامی: آره دیگه لاستیک نداشتی
افشین رمضانی: آره فقط با ترمز عقب این دستم بردم جلو با دستم ضربه گارد گرفتم و احساس موفقیت کردم
پدرام بهرامی: اومدی پایین دیدی خب خداروشکر کمکش سالمه
افشین رمضانی: بعد دیدم دوچرخه به درد تمرین نمیخوره
پدرام بهرامی: نمیخوره، فقط جلو مهمون بیاریش
افشین رمضانی: آره واقعا خیلی سخت بود یعنی همش باید هی مراقب باشی خوبه ها ولی بیشتر به درد دوچرخه بازها میخوره تا دوچرخه سوارها چون ما یه سری از آره یه سری دوچرخه باز داره یه سری دوچرخه سوار داریم
پدرام بهرامی: دوچرخه بازار دوچرخه میگیرن فقط پز برند بدن و اونقدرم احتمالاً نه سوارش میشن نه فشار میارن بهش
افشین رمضانی: آره تو آب نره تو گل نره همیشه تمیز باشه دوچرخهشون ولی دوچرخه سوارا نه از وسیلهشون استفاده میکنن نه فقط دوچرخه همه رشتهها از وسیلهشون استفاده میکنن مصرفش میکنن که یاد بگیرن
پدرام بهرامی: ما هم یه دوستی داشتیم یه دوچرخه کربن داشت برنامه که میرفتیم رو آسفالت آب که بود پیاده میشد دوچرخه رو برمیداشت میرفت اونور آب دوباره میذاشت پایین سوار میشد میگفتیم آقا چرا میگفت نه این آب میره اینجا زنگ میزنه دوچرخهست خب برای استفاده است دیگه آره راست میگی
افشین رمضانی: ببینید وسواس، وسواس این تیپی باعث میشه پیشرفت نکنید خب یعنی به لحاظ روانشناسی ورزشی من خیلی روی این آدما مطالعه کردم حالا نزدیک بیست و دو سه ساله دارم تدریس میکنم تو رشتههای مختلف همه اینایی که روی وسایلشون وسواس دارند وسواسهها اینی که مواظب وسایلشون باشن
پدرام بهرامی: اون یه چیز متفاوته وسواس
افشین رمضانی: اینکه وسواس داشته باشن دائماً یه سدیه جلوی پیشرفتشون که من خدا را شکر اونو نداشتم تا الان حداقل هفت هشت ده تا تنه دوچرخه فقط شکونده کلی قطعات داغون کردم خودم خیلی ترکیدم راهی بیمارستان شدم ولی خب هرچی در واقع بحث تجربه است دیگه هرچی تجربه میره بالاتر یاد میگیری که کمتر آسیب ببینی مخصوصاً اگر علمش هم داشته باشیم
پدرام بهرامی: خب تو نمیترسی توییم از این آسیب دیدن ها یه بلایی سرت بیاد که دیگه نتونی مثلاً دوچرخه سواری رو ادامه بدی یا ورزش کوهستان و ادامه بدی میخوام بگم ببین بیگانه با این مسئله
افشین رمضانی: نه همون بحث ترس است که
پدرام بهرامی: از نترسیدن خودت میترسی
افشین رمضانی: از نترسیدن خودم میترسم واقعیتش اینه که نمیدونم شنیدی یا نه میگن ترس برادر مرگ
پدرام بهرامی: آره شنیدم ولی خب آخه دیگه یه جایی خب یه بلایی سرت بیاد نمیدونم
افشین رمضانی: هیچی نمیشه من به چیزای مثبت فکر میکنم
پدرام بهرامی: بی ترمز بیایم پایین
افشین رمضانی: آره لذتشم به همینه دیگه
پدرام بهرامی: خب افشین یه خرده برامون از وضعیت دوچرخه سوارا تو ایران بگو میدونی میخوام یه حرفایی از جنس درد و دل و انتقاد برامون بگه الان مثلاً کسی که دوچرخه سوار کوهستانه از تامین قطعات و لوازم دوچرخهاش تا محدودیتهایی که داره الان یه قانونی من چند وقت پیش شنیدم مصوب شده که دقیقاً به دوچرخه سوارایی که شلوارک دوچرخ سواری میپوشند اشاره شده و یه جریمه مثلاً ۵ میلیونی ۱۰ میلیون ۲۰ میلیون یه همچین چیزایی براش هست یه همچین چیزایی رو میخوام به اون بگید درد دل دوچرخه سوارا حرف دلشون چیه
افشین رمضانی: ببین کسی که تو ایران ورزش میکنه خیلی با وجوده، تو هر رشتهای چون ما انقدر اینجا ممنوعیتها داریم و انقدر مشکلات داریم که واقعاً وقتی ورزش میکنیم یعنی باید از پس اون مشکلات بر بیاید
پدرام بهرامی: پی همه چی رو باید به تنمون بمالیم دیگه
افشین رمضانی: خیلی موقعها شده که به خاطر یه شلوارک دوچرخه سواری، شاگردامو در واقع گرفتن بردن پاسگاه مشکلات این تیپی براشون درست کردن
پدرام بهرامی: من خودم تجربه اش رو دارم
افشین رمضانی: یا یادمه که من حکم رئیس هیئتی کرج برای دوچرخه سواری برام اومده بود و ما هم استارت سهشنبههای بدون خودرو رو زده بودیم که
پدرام بهرامی: تو کرج
افشین رمضانی: تو کرج با دوچرخه تو جلسات اول من خودم از جیب خودم هزینه کردم چه میدونم از کرایه دوچرخه تا کاور و یه تغذیهای برای به عنوان صبحانه و از اداره ورزشی کرج شروع کردیم بعد خب من تازه یه شلوارک گشاد اندرویی پام بود یه زانوبند که فقط ساق پام بیرون بود
پدرام بهرامی: رسماً تا زیر زانوت پوشیده بود
افشین رمضانی: بعد با تیشرت آستین بلنده گشاد اصلاً تیپ اندرو دیگه رفتم اداره معاون اداره برگشت به من گفت که افشین بیا بالا کارت دارم گفتم کار دارم گفت نه بیا بالا واجبه رفتم بالا حالا رئیس اداره از دوستای چندین و چند ساله من کامل منو میشناسه رفتم بالا گفت که این چه تیپ اومدی گفتم چطور مگه گفتم اینجا چه ادارهایه گفت اداره ورزشه گفتم تیپم ورزشی دیگه مشکل چیه گفت نه تو این اداره شما حق نداری اینجوری بیایی بری گفتم من کل ایرانو تمام اداراتشو با شلوارک کراس کانتری که جذبه
پدرام بهرامی: جذبه کوتاه ترم هست میرم
افشین رمضانی: رفتم اومدم اینجا که اداره ورزشه من دارم ورزش میکنم تیپم ورزشیه حداقل تو نباید به من گیر بدی گفت نه شما الان حکم رئیس هیئتی براتون خورده
پدرام بهرامی: دیگه باید رعایت کنی دیگه ای بابا
افشین رمضانی: گفتم من در وهله اول ورزشکارم اگر میتونین بپذیرین ولی ظاهراً که شما اصلاً هیچ تمایلی به این قضیه ندارین دوست دارم همیشه من با کت شلوار بیام برم منم نیست
پدرام بهرامی: سرمهای
افشین رمضانی: آره زدم یعنی اومدم بیرون و کلاً دیگه هیچ مسئولیتی از اون موقع نگرفتم ببین مشکلات خب خیلی زیاده از این وجه قضیه نگاه کنی اینجوریه؛ تو بحث تجهیزات و اینا با توجه به تحریمها و مشکلات گمرک و وضعیت اقتصادی، دوچرخهها الان دیگه یه دوچرخه خوب حداقل ۲۰۰ میلیون تومن کسی که بخواد بره مسابقه باید هزینه کنه
پدرام بهرامی: بله
افشین رمضانی: بین ۱۰۰ تومن تا ۲۰۰ تومن باید هزینه بکنه
پدرام بهرامی: کم پولی نیست پول یه ماشینه
افشین رمضانی: آره بعد یه جفت لاستیک الان چهار پنج تومن هزینه است
پدرام بهرامی: بله
افشین رمضانی: یه مشکلی دوچرخه پیدا کنه خب اینا چیزاییه که واقعاً سخت میکنه ورزش رو مخصوصاً ورزشی که توأم با صنعته دوچرخه، دوچرخه سواری صنعت خیلی بزرگی پشتشه
پدرام بهرامی: یعنی چرخ جدیدتر میآد حالا نه سال بعد ولی بعد دو سال تو باید چرخت رو آپگرید کنی
افشین رمضانی: باید عوض کنی جا نمونی
پدرام بهرامی: بله
افشین رمضانی: از متریال گرفته طراحیش چون رقبا استفاده میکنند و راحت میتونن جات بذارن همه اینا مستلزم اینه که امکانات باشه پولش باشه بتونن استفاده کنه ولی در صورتی که اینجا دیگه هممون میدونیم وضعیت به چه شکل دوچرخه سواری مثل همون
پدرام بهرامی: بله راجع به بحث پوشش و محدودیت که گفتی من خودم یه تجربه شخصی دارم اینکه همه فکر میکنن مثلاً خانم ها تو شهر فقط دوچرخه سواری میکنن تیکه میشنون و نمیدونم متلک بهشون میگن من خودم که یه پسرم با شلوارک کراس کانتری تو شهر پا میزنم تیکه میشنون، نمیدونم متلک میندازن جلوم میپیچن یه بار که یه تجربه داشتیم حالا اسم روستاشو نمیگم رفته بودیم از روستاهای جاده چالوس بود مجبور بودیم بخشی از مسیرمون رو از تو روستا رد بشیم یعنی کلش مسیر کوهستانی بود مجبوریم از تو روستا رد بشیم من عقبدار گروه بودم یکی از بچه ها دوچرخهاش پنچر شد مثلا همون ۵۰ متر اول روستا ما وایستادیم پنچری گرفتیم اندازه ۷-۸ متر عقب موندیم تیم رد شده بود از روستا اومدیم بریم جلومونو گرفتیم جلومونو گرفتن و اون آقا گفتش که آقا چه وضعشه من گفتم چه وضعشه گفت این چه لباسیه پوشیدی گفتم خب لباس ورزشه دیگه گفت خجالت نمیکشی زن و بچه مردم اینجا هستن نگاه میکنن گفتم خب زن و بچه مردم کشتی هم دارن تو تلویزیون میبینن دیگه چه ایرادی داره بعد گفت نه نمیشه گفتم خب اوکیه نمیشه من همه این داستانایی که باید به فرهنگ جوامع محلی احترام بذاری همه رو قبول دارم آقا داریم میریم یعنی مهلت به ما بدین ما ۲۰ ثانیه دیگه تو روستا نیستیم گفت نه نمیشه اینطوری گفتم خب چیکار کنیم وانت آوردن وانت حمل فضولات یعنی مثلاً پشکل و پهن گوسفندا رو بارش میکردن میبردن خارج روستا ما رو پرت کردن تو وانت نه که بگن بفرمایین بالا پرت کردن تو وانت و خارج روستا واقعاً مثل گوسفند انداختن اون پایین گفتن دیگه اینجا پیداتون نشه و این محدودیتها راجع به ما که پسریم هست وای به حال خانومای بنده خدا که قطعاً خیلی فشار روشون بیشتره خیلی دردسرهای دیگه دارن
افشین رمضانی: مشکل از فرهنگ ماست
پدرام بهرامی: بله
افشین رمضانی: یعنی بخش بزرگیش رو دولت باید انجام بده
پدرام بهرامی: دقیقا اینها چیزهایی که به دولت ربط داره الان مردم ما
افشین رمضانی: فرهنگ سازی باید بکنن منتها خب هنوز خیلی از ماها تو ۱۰۰ سال پیش گیر کردیم
پدرام بهرامی: اصلاً فرهنگ دوچرخه نیومده درست تو ایران مثل هر وسیله دیگهای که اول خودش میاد بعدها فرهنگیش میاد خیلی از مردم هنوز نمیدونن که جای دوچرخه تو پیاده رو نیست میره تو خیابون بالاخره وسیله نقلیه است دیگه درسته موتوری نیست ولی وسیله نقلیه است داری رکاب میزنی بعد میگن آقا جای دوچرخه که تو خیابون نیست میگم خب کجا باید برم پیاده رو برو ماشین میزنه بهت موتور میزنه بهت یعنی در این حد هنوز جا نیفتاده این مسئله
افشین رمضانی: ما مشکل داریم سر فرهنگمونه دیگه اگر این درست بشه خیلی اتفاق قشنگی میوفته منتها نمیخوان درست شه
پدرام بهرامی: بله نمیخوان درست شه دوستان شنیدین نمیخوان درست شه
افشین رمضانی: چون بالاخره ما باید سرگرمی رو داشته باشیم دیگه
پدرام بهرامی: بله
افشین رمضانی: اگر سرگرم نباشیم
پدرام بهرامی: خب به جای خوب میرسیم پیشرفت میکنیم و نباید بکنیم مسلماً خب افشین خودت تمریناتت چجوریه اون بدن ماراتونی که گفتی اشاره کردی بهش که پزشک گفته تو بدنت ماراتونیه چند روز در هفته ورزش میکنی چند روز در هفته سوار دوچرخهای اصلاً کجاها با توجه به اینکه تو ساکن کرجی و استان البرز به نظر من خیلی فضای خوبی داره برای ورزشهای کوهستان چه سنگنوردی چه میدونم اسکای رانینگ، یخنوردی، اسکی، کوهنوردی، دوچرخه خودت کجا ورزش میکنی؟
افشین رمضانی: خب بیس فعالیتم که همون تو استان البرزه یعنی چه پرواز، سنگنوردیه خب ما تو سنگنوردی دیوار پل خواب رو داریم مجموعه خیلی خوبیه بعد توی بحث اسکی پیسته اسکی دیزین رو داریم که فوق العاده است دوچرخه سواری هم که کوهستانای اطراف کرج و در واقع ما پیستی درست نکردیم از بس که محیط مهیاست برای این کار اصلا تو کرج ما پیستی به عنوان پیست دوچرخه سواری نداریم چون کل منطقه قابل استفاده است یه تغییرات جزئی دادیم مخصوصا برای مسابقات و اینا مسیر طراحی کردیم ولی زور آنچنانی نزدیم چون پتانسیلش هست خود منم در واقع چون ورزش ادونچری میکنم یه خرده متفاوته به عنوان مثال با یک کسی که ورزش قهرمانی میکنه خب ریتم باید داشته باشه یا اون موقع که من برای رکوردم تمرین کردم تمرینم ریتم داشت سه روز تمرین بود یه روز استراحت تو اون سه روز تمرین سه تا فاز مختلف تمرینی داشتم که خب با توجه به اینکه مربی بودم خودم آگاه بودم که چجوری طراحی کنم که بتونم به اون هدف نهایی برسم
پدرام بهرامی: سه جور تمرین منظورت مثلاً یه روزش دوچرخه سواری بود یه روزش دو بود یه روزش کوه نوردی بود
افشین رمضانی: همش دوچرخه بود برای رکورد دوچرخه همش دوچرخه بود فازبندی به لحاظ اینکه تو چه سیستم ضربانیای تمرین میکنم زمانش مثلاً چند ساعت باشه چه کارایی میشه انجام داد و بر این اساس ولی الان که خب همه رشتهها رو دارم انجام میدم حالا قبل از زمستون که اسکی و یخنوردی بیاد توی کار آره دوچرخه سواری میکنم اینجوری هم نیست ریتم داشته باشه با توجه به حسم میرم انجامش میدم یا نگاه میکنم مثلاً میبینم خب الان موقعشه که من یه هفته دوچرخه رو برم تمرین دوچرخه میرم انجام میدم یه وقتی میبینه هوا خوبه مناسبه برای پروازه، پرواز میرم در واقع کسایی که خلبان پاراگلایدر میشن یه جورایی حزب بادن قشنگ وایمیستن ببینن کی هوا خوبه بر اساس اون هوا من مابقی تمریناتمو برنامهریزی میکنم سنگ نوردی در هفته حداقل یکی دو جلسه سنگ نوردی میرم یک دو جلسه دوچرخه سواری میرم یک دو جلسه پرواز میرم حالا اینا باز ممکنه
پدرام بهرامی:اینا که از هفت روز هفته بیشتر شد؛ شد ۸-۹ روز
افشین رمضانی: بستگی داره دیگه نمیخوام به صورت کلی دقیق بگم چون اصلاً معلوم نمیکنه یهو میبینی ۴ روز پشت سر هم میرم پرواز با توجه به هوا و چون ورزشهای ما هم طوری که دورهاش توی طبیعته به خاطر همون بر اساس آب و هوا برنامه تمرینمون میچینم آره
پدرام بهرامی: از دیوار آویزون شم یا روی دوچرخه باشم یا برم بالا بپرم آره دیگه فکر کن الان یه نفر مثلاً من میخوام دوچرخه سواری کوهستان رو شروع کنم از کجا باید شروع کنم آموزش چیا باید ببینم اصلا باشگاهی هست حرفه ای منو دوچرخه سوار کوهستان کنه یا جلوتر میخوام مثلاً برم تو مربیگری آیا کلاس های مربیگری که هست مثلاً مربیگری کوهستان و پیست جداست یا نه همش با همه چون به نظر من خیلی فرق میکنه
افشین رمضانی: درسته ببین اول در مورد اون سوال اولتون اینکه الان بسترش آماده است یعنی هم تو اکثر شهرها مربیهای خوب هستن که میتونن برن پیش مربی و دوره ببینن تو کرج هم که ما هستیم الان بیست و چند ساله باشگاه دوچرخه سواری افق که چند تا تیم ملی داشتیم همه بچهها به صورت خوب فعالیت کردن حالا یه دوره ضعیف بوده یه دوره قوی بوده ولی به هر حال بودیم و هستیم در مورد سوال دومتون که ببین من اون موقع که خدا بیامرز آقای زنگی آبادی رئیس فدراسیون بود یه طرحی رو بردم که بیان اگر قراره که یک مربی یه کسی میخواد بیاد مربی بشه تو دوره شرکت کنه یه علم و آگاهی خوبی داشته باشه من توی دوره مربیگری که خودم شرکت کردم سه چهار نفر اومده بودن که روندن دوچرخه رو بلد نبودن
پدرام بهرامی: یعنی برای شرکت تو دوره مربیگری حتی درجه سه یه بیس یه پیش نیازی بگن
افشین رمضانی: هیچی نبود
پدرام بهرامی: مثلا کو مدرک کارآموزی دوچرخه کوهستانت
افشین رمضانی: هیچی همه اینا رو من طرحشو نوشتم
پدرام بهرامی: الان میفهمم چرا مدرکتو آتیش زدی
افشین رمضانی: آقای زنگی آبادی هم تایید کرد منتها خب از رئیس فدراسیون برداشتنش والا خیلی خوب داشت پیش میرفت تو بحث آموزش الان به نظر من خیلیه یلخیه دوچرخه سواری طرف عین آب خوردن میتونه بره مدرک مربیگری بگیره
پدرام بهرامی: یعنی میخوای بگی الان مربیگری مثلاً پیست با دوچرخه کوهستان همش یکیه
افشین رمضانی: آره
پدرام بهرامی: خیلی فرق میکنه که پیست مثلاً یه جور بدن یه جور باید بهش فشار بیاد اصلا محیط اصلا یه چیز دیگه است کلا با کوهستان
افشین رمضانی: میگن درجه سه در واقع بیسیکه خب یه جورایی دارن آمارو میبرن بالا مثلاً آمار مربیهای ما زیاده در سال انقدر مربی داریم میدیم بیرون ولی اخه میدونی جالبیش چیه خود فدراسیون اون مدرک مربیگری که خودش صادر میکنه رو قبول نداره میگه این آره در واقع یه جورایی کارآموزیه یه کارت شناسایی و الا کسایی که از اون دوره میآن بیرون واقعاً توانایی مربیگری رو ندارن و من دارم میبینم
پدرام بهرامی: خب بهتر نیست مثلا قبلش یه پیش نیاز یه کارآموزی باشه بعد دیگه میرسه تو مربیگری درجه ۳ یه خرده جدیتر بشه داستان
افشین رمضانی: دقیقا تو طرح درسم کارآموزی مقدماتی بود، کارآموزی پیشرفته بود، بعد میرفت تو مربیگری، مربیگری دوچرخه کوهستان که نفر بیاد اصلاً خیلیا هستن اصلاً کورسی رو دوست ندارن یا بچههای کورسی اصلا کوهستان و دوست ندارن
پدرام بهرامی: دو تا داستان متفاوته
افشین رمضانی: خیلی متفاوته آره به خاطر همین داره آسیب میبینه و ضربه میبینه از این جهت مخصوصاً دوچرخه سواری کوهستان که بالاخره دیدش کمتره اکثر مسئولین فدراسیونها و هیئتها کورسی سواران هستن و بیشتر بها میدن به کورسی مسابقاتشو بیشتر برگزار میکنن و کوهستان یه جورایی فقیر افتاده
پدرام بهرامی: اصلاً خیلی از مردم من باز تجربه شخصیمه دوچرخه سواری حرفهای رو دوچرخه کورسی میبینن مثلاً من بهشون میگم آقا من حرفهای دوچرخه سواری میکنم میگن خب دوچرخهات چیه میگم خب دوچرخهی کوهستان دیگه میگه از اینا که فرمونش این شکلیه میگم نه اون کورسی مثلاً چیز دیگه است میگن خب مگه نمیگی دوچرخه حرفهایه میگم خب حرفهای کوهستانه اون حرفهای یه چیز دیگست یعنی تو دید مردم عادی هم دوچرخه حرفهای انقدر که کورسی رو بزرگ کردن
افشین رمضانی: چون جلو چشمشونه
پدرام بهرامی: جلو چشم آره فکر میکنن فقط من مثلا تو تلویزیون حتی مسابقات کشورهای خارجی هم اینا فقط کورسی رو پخش میکنن اصلاً ندیدم مسابقات کوهستان پخش کنن در صورتی که تو کشور تو همین ایران توی مثلاً شاید یک فصل چندین دوره مسابقات کوهستان برگزار میشه دارم میبینم دیگه تو تهران شهرهای دیگه مقامهای خوب دارن میارن چه آقایون چه خانوما، دخترا هم دارن خیلی خوب پیش میرن تو این زمینه ولی هیچ اثری ازشون نیست
افشین رمضانی: آره بخاطر اینکه اول اینکه پوشش تصویریش خیلی سخته
پدرام بهرامی: آره اخه الان دستگاههای الان با یه هلی شات و نمیدونم چیز میشه دیگه
افشین رمضانی: میشه ولی خب همون مجوز هلی شات گرفتنم برای اون اپراتورش خیلی داستان به خاطر همین سخت میشه ولی خب شدنیه ها تو الان تو کشور خارجی
پدرام بهرامی: نمیخوان به این نتیجه میرسیم؛ فکر کن که شما از فردا میشی رئیس فدراسیون دوچرخه سواری بودجهام نامحدود داری همه نوع اختیاراتم داری چیکار میکنی؟
افشین رمضانی: میفروشم میرم خارج
پدرام بهرامی: الان تو فکر کن میخوای بمونی دوچرخه سواری ایرانو بسازی دوچرخه سواری کوهستان ایرانو میخوای بسازی
افشین رمضانی: چیکار باید بکنم؟
پدرام بهرامی: چیکار چیکار دوست داری بکنی چیکار لازم میبینی که باید انجام شه و الان کمبود و کاستیش هست
افشین رمضانی: ببین خیلی بحث بزرگ و جالبیه خب ولی من اگر بخوام شروع کنم از نونهالان شروع میکنم
پدرام بهرامی: یعنی از بیسیک شروع میکنی به
افشین رمضانی: از مقطع سنی نونهالان، نوجوانان روشون کار میکنم که در آینده بتونیم چهار نفر خوب داشته باشیم چون هرچی الان هست اگر اینا تموم بشن
پدرام بهرامی: دیگه نداریم
افشین رمضانی: دیگه نداریم از نونهالان تو اولین قدمی که یک رئیس خوب میتونه برداره اینه که رو نونهالان و نوجوانانش کار کنه
پدرام بهرامی: یعنی تقدیر آینده رو از الان داره آماده میکنه
افشین رمضانی: از الان. بعد به قهرمانا بیشتر اهمیت بدن انقدر ما تا الان تو ایران تمام دوستای من قهرمانهای آنچنانی همه از ایران ول کردن رفتن چرا به خاطر اینکه امکانات نبوده
پدرام بهرامی: بها ندادن بهشون
افشین رمضانی: بها ندادن بهشون وقتی این اتفاقا میفته من تو اسکی نگاه میکنم تو پرواز نگاه میکنم دوچرخه که خیلی چه قهرمانهای ارزنده ما از دست دادیم تو دوچرخه سواری؛ رفتن از ایران سرخوردهشون کردن بهشون فشار آوردن بهشون بها ندادن
پدرام بهرامی: بله متاسفانه هستن
افشین رمضانی: اینا باعث شد که اصلاً نصف قهرمان نصف بیشتر قهرمان ما رفتن و این خودش از دست دادن سرمایه ملیه دیگه
پدرام بهرامی: اگه بودجه داشتی راجع به پیستا نمیدونم راجع به مسائل دوچرخه سواری راجع به چیزایی که مثلاً ما شاید تو کلیپهای خارجی ببینیم مثلاً تیم ردبول داره یه مسیر های من میبینم که میگم تو ایران ما نداریم اصلاً همچین چیزایی
افشین رمضانی: داریم ببین احتیاج به هزینه داره هزینهشم اونقدری نیست
پدرام بهرامی: خب من تو چیتگر مثلاً میبینم بچهها خودشون با بیل و کلنگ خودشون مسیر درست میکنن اسمم میذارن تابلو هم میزنن و گاهاً شنیدم آقا رفتن مسیرها رو خراب کردن چرا مثلاً چه میدونم وزارت فلان دستور داده این باید خراب شه نه آسیبی به محیط زیست زده نه سازهایه فقط یه خرده خاک و تپه میکنن برای خودشون مسیر درست میکنن بعد همین که میشه یه دل خوشی و لذتی که همشم مثبته هیچ چیز منفی نداره هیچ آزار و اذیتی برای کسی نداره میان میزنن خرابش میکنن
افشین رمضانی: آره میدونم برای ما هم خیلی از این اتفاق افتاده تو کرج خیلی مسیر درست کردیم که فرداش اومدن خرابش کردن خب به خاطر همین دیگه وقت نذاشتیم و روی اون طبیعتش داریم کار میکنیم دیدگاهمونو عوض کردیم نسبت به واکنش مسئولین من خودم به شخصه دیدگاهمو عوض کردم
پدرام بهرامی: یعنی که نمیشه روی اینا حساب کرد تغییر هم که نمیشه داد ببینیم ما چیکار میتونیم بکنیم
افشین رمضانی: اینجوریه والا همه کار شدنیه ایران هم پتانسیلشو داره هم پولشو داره خیلی موقعها هم نبوده تلاش کردیم به دست آوردیم یه سری مسئولین خوبم داشتیم که پا جلو گذاشتن و کار انجام دادنا اینجوری هم نیست که مثلاً همشون این کاره نباشن یا نخوان
پدرام بهرامی: یعنی هست و بودن کسایی از فدراسیون
افشین رمضانی: توی دورهای که خودم در واقع مسئولیت داشتم بودن کسایی که اومدن تلاش کردن
پدرام بهرامی: حمایت کردن
افشین رمضانی: زحمت کشیدن ولی خب خیلی سخته دیگه کار کردن با این سیستم سخته
پدرام بهرامی: یه خرده بخوایم کلیشه اش بکنیم آینده دوچرخه کوهستان تو ایران چجوری میبینی تیم های دوچرخه سواری قهرمان های که از الان من حالا کم و بیش خبر دارم نوجوانای مثلاً ۱۴- ۱۵ ساله ۲۰ ساله که دارن بکوب تمرین میکنن برای مسابقات کوهستان
افشین رمضانی: کلی ترشو اگه بخوام بهت بگم تا زمانی که ورزش زیر نظر دولته ما این مشکلو داریم چون کاملا سیاسیه و اصلاً ورزش و سیاست هیچ سنخیتی با هم نداره ولی سیاستمدارها به عنوان یه ابزار دارن ازش استفاده میکنند اگر از این سیستم خارج بشه ورزش به صورت خصوصی بخواد جلو بره موفقیت تا بینهایت داریم شرکتها میان سرمایهگذاری میکنن مربیهای خوب جلو میان الان خیلیا کشیدن کنار خب منی که الان مربی لول دو جهانی دارم با نمره خوب قبول شدم چرا نباید تدریس بکنم چرا نباید برم چهار تا مربی دیگه پرورش بدم
پدرام بهرامی: دقیقاً
افشین رمضانی: خب که فدراسیون میاد دوره برگزار میکنه مربی که هیچ سررشتهای از کوهستان نداره رو میاره میذاره مدرس دوره مربیگری خب وقتی اینجوری میشه یواش یواش این سرمایهها از بین میرن یا میرن اونور فعالیت میکنن
پدرام بهرامی: در واقع خود تو الان فیالواقع مثل همون یکی از همون سرمایههایی هستی که خودت رشد کردی اومدی بالا اسپانسرها حمایت کردن کمکت کردن ولی فردا روزی تو نباشی دیگه جای نشینی برای افشین رمضانی نوعی ما نداریم که بخواد این علمو تجربه رو بهش یاد بده بگه آقا من نیستم مثل اوستا کاری که مثلاً یه شاگردیو کنارش داره امکانات هم داره میگه آقا فردا روز من نبودم اینم کارش مثل منه یا فردا روزی نباشه اون اوستا میگن آقا این شاگرد فلانی بوده پس همینقدر میشه مطمئن به کارش بود که به اون اوستا کار بودیم
افشین رمضانی: ببین یکی از چیزهایی که من برام خیلی مهم بود این بود که کسایی رو روشون کار کنم یا کسی که میان پیش من طوری روشون کار کنم که بتونن در آینده از من بهتر باشن نه حتی مثل من از من بهتر باشه الان داریم من خیلی از شاگردام هستن که تو سطح خوبی بالا اومدن چون من جدا سعی کردم بدون اینکه خودشونم متوجه بشن به لحاظ روانی جوری باهاشون کار کنم که مستقل بار بیان خب شاید به ضرر خودمم بودا ولی برام مهم نبوده چون دوست داشتم که این راه ادامه داشته باشه مثال برات بزنم اولین دوره مربیگری که رفتم مربیگری درجه سه یادم نیست چه سالی بود هشتاد و فکر میکنم پنج- چهار اینا شایدم یه خرده اینور اونور توی اون دوره خب من مربیگری میکردم چند سال قبلش مدرک نداشتم ولی مربیگری میکردم ۱۷ تا از شاگردامو با خودم بردم سر اون دوره مربیگری
پدرام بهرامی: یعنی با خودت سر دوره میفرستادیش
افشین رمضانی: آره بعد خیلیا به من میگفتن که بابا نکن این کارو بذار اینا تو بری مدرکتو بگیری
پدرام بهرامی: اینا زیر دست تو باشن
افشین رمضانی: آره بیا مثلاً بگی که آره من مدرک دارم شما ندارین گفتم من اصلاً این چیزا تو سرم نمیره باید اینا بیان کنار من رشد بکنن خب که اومدن حتی به لحاظ مالی به لحاظ فکری همه جوره کمکشون کردم که بیان مدرک بگیرن چون من هدفم اون نبود که درجه سه رو بگیرم میدونستم که ادامه میدم باز تو مراحل بالاتر سعی کردم بچهها رو تشویق بکنم تا درجه یکشم دو سه تا از بچهها اومدن یعنی تلاشمو کردم که نتیجه بده؛ دیدگاه من این بود و احساس میکنم که دیدگاه قشنگی دارم حالا ممکنه به چشم شما قشنگ نباشه ولی من خودم دوست دارم
پدرام بهرامی: به چشم ما که شما کلا قشنگی
افشین رمضانی:خواهش میکنم
پدرام بهرامی: خب به عنوان صحبت نهایی توصیهای برای نوجوانایی که جوانایی که تو این راه رفتن یا حتی برای خانوادههایی که ممکنه فرزندی چه دختر چه پسر داشته باشن که علاقه به دوچرخه سواری داره یعنی اون استعداد رو داره ولی خب شاید خانواده اصلا آگاه نباشه به اینکه آقا این بچه میتونه در آینده مثلاً یکی از مقام آورای کشور بشه یا کلاً یا حتی برای مسئولین اونایی که حالا معمولا که خواب نیستن خودشونو دوستان زدن به خواب برای اونا چی داری؟
افشین رمضانی: ببین برای خونوادهها اینکه سعی کنن در وهله اول استعدادیابی کنند بچهشونو ببینن اول از همه به چه چیزی علاقه داره اگر به دوچرخه سواری علاقه داره خب دوچرخه خیلی رشتههای مختلفی داره که با همه تیپیکالی میشه جلو رفت باهاش به عنوان مثال دوچرخه پیسته از ۲۰۰ متر داره تا ۲۰۰ کیلومتر تو رشتههای مختلف کورسی همینطور رشتههای مختلف داره که هر کدوم از اون رشتهها قهرمانهای خاص خودشو داره تو کوهستانم همینطور خب یعنی اول از همه اینه که بچه دوست داشته باشه این ورزش رو بعد میاد استعدادیابی میشه دورههای اولیه رو میگذرونه با توجه به تواناییش مربی میگه که این به چه دردی از این رشتهها میخوره
پدرام بهرامی: اون مربی رو ما داریم تو ایران که استعدادیابی خوب و درست بکنه
افشین رمضانی: کمه ولی پیدا میشه
پدرام بهرامی: هست ولی کم هست
افشین رمضانی: مربی که تمام عیار باشه یعنی روانشناس ورزشی خوبی باشه مربیای که علم ورزشش خوب باشه هست ولی کمه دیگه مربی زیاد داریم ولی مربی خوب کمه در مورد جوونام ببین برای شروع هر کاری سخته و خیلی ممکنه سنگای زیادی جلو پای آدم قرار بگیره که میشه از اونا به عنوان یک شکست استفاده کرد میشه همونا رو پله کرد برای رشد یعنی حتی اون سختیها هم میتونه یک پله برای رشد باشه از سختیها نترسن از شکستها نترسن
پدرام بهرامی: از شکستگی ها نترسن به شرطی که طالع و فالشونو گرفته باشن هیچیشون نمیشه
افشین رمضانی: آره اون که در حد یه جوکه ولی خب واقعیتش هم اینه که
پدرام بهرامی: ولی روی تو جواب داده فعلا
افشین رمضانی: آره روش داریم کار میکنیم بعد برای مسئولینم
پدرام بهرامی: آره یه صحبتی میخوام داشته باشیم برای مستقیماً با رئیس فدراسیون دوچرخهسواری که به عنوان کسی که این راهو تا تهش رفته و صاحبنظره که آقا جون کمبودهای این رشته چیه نمیبینین یا نمیخواین ببینید
افشین رمضانی: در مورد مسئولین فقط فدراسیون دوچرخهسواری نیست یعنی رئیس فدراسیون دوچرخهسواری یک بخشی از کار، رئیس اداره کل استان یه بخشه، رئیس اداره جز که اداره شهرستان میشه بازم اونم یه بخشه، رئیس هیئته همه اینا به هم وصله
پدرام بهرامی: پیام گروهی داریم براتون دوستان
افشین رمضانی: ببین اگر بخوان رو این قضیه کار کنن اول از همه باید فرهنگسازی بشه که بچهها همچین مشکلاتی که در مورد بحث فرهنگی کردیم اذیت نشن تو مرحله بعد امکاناتیه که میتونن در اختیار بچهها بذارن
پدرام بهرامی: این امکانات چیه؟
افشین رمضانی: میتونه دوچرخه باشه لوازم مصرفی دوچرخه باشه برای کسی که قهرمانه؛ درد ما میدونیم چیه؟ درد ما اینه که الان من نوعی یا پدرام نوعی میاد میره تمرین میکنه پوستش کنده میشه هزار تا آزمون و خطا میکنه میاد نفر اول میشه میگن عه چه بچه با استعدادی تو بیا تو تیم ملی ما نمیان یکی رو از پایه کار کنن ببرن تو تیم ملی
پدرام بهرامی: یعنی طرف خودش هزینه بده، خودش راه رو بره، خودش زمان بزاره، پولو خودش خرج کنه وقتی میوهاش به ثمر نشست اهان حالا تو بیا
افشین رمضانی: این مال مائه این خوبه خب اگه به حرف ما گوش بده همه ضوابط اسلامی و همه چی رو رعایت کنه
پدرام بهرامی: برای ما خوبه نه اگه به حرف ما گوش بده خوبه
افشین رمضانی: بعد رو بحث آموزش خوب کار بکنن از پایه از نونهالان یعنی برنامهریزی بکنن که بیان از توی مدارس شروع کنن من خودم طرحشو داشتم منتها قبول نمیکنن دیگه سخته از زیر بار در میرن میگن که بابا من که معلوم نیست کی تا کی رئیسم کی منو شاید جابجا کنن حالا بذار طرحهای عمرانی دیگهای داریم اینقدر این طرحهای عمرانی نصف نیمهای که پول توشه و پولا گم گور میشه و کاری ندارم ولی تو بحث آموزش اگر کار کنن برای الان نه برای ۱۰ سال دیگه نتیجه میده که متاسفانه مسئولین ما هیچ کدوم ۱۰ سال روی صندلی نمیشینه که بخوان نتیجهشو ببینن و همین باعث میشه که سطحی نگر بشه این مشکلات این تیپی به وجود میاد که الان دوچرخه سواری ما با اون همه مدالی که توی آسیا میآورد به قهقرا رفته و روز به روز هم داره شرایط بدتر میشه زیرساخت نداریم
پدرام بهرامی: خب افشین به عنوان صحبت پایانی دیگه بخوایم ببندیم بحث رو یه پیام برامون بده خیلی کلیشهای شد ولی خب دیگه
افشین رمضانی: ببین معمولاً من پیامی نمیدم به خاطر اینکه خب من دیدگاهم نسبت به زندگی با بقیه متفاوته همه با هم فرق میکنن اینجوری نیست که فقط من همه با هم فرق میکنن در واقع هر انسانی یک ورژن ویژهای برای خودشه شاید از حرفهای من بشه تا حدودی مثلاً یه چیزی از کار درآورد و بشه استفاده کرد ولی هیچ کسی مثل من زندگی نکرده که بخواد من پیامی بهش بدم که بیاد دقیقاً همین راه رو که من رفتم درسته تو هم همینو برو
پدرام بهرامی: چه قشنگ
افشین رمضانی: پس هرکسی نوع زندگیش متفاوته و میتونه یک راه نو داشته باشه یک سبک نو داشته باشه چیزی که برای خود من مهم بوده توی این سالها اینه که مسیرهای نو رو برم چه توی سنگ نوردی چه تو دوچرخه سواری
پدرام بهرامی: خیلی جاها هم گشایش مسیر داشت
افشین رمضانی: مسیرهای نو رفتن یعنی دنبال رو نباشم
پدرام بهرامی: خب پس همین پیام خوبه که نوآور باشیم
افشین رمضانی: دنبال رو بودن کار رو قشنگ نمی کنه هر کسی میتونه ایدههای جدید و جالبی داشته باشه فقط باید خودشو باور بکنه بخاطر همین من پیام مستقیم نمیدم چیکار کنید ولی نوآور باشید تا یه جایی آدم دنبال یک مربی میره خوبه
پدرام بهرامی: سرمشقی میگیره
افشین رمضانی: آره دیگه ولی بعدش راهشو باید جدا کنه دیگه سبکش مشخص بشه این کارو قشنگ میکنه
پدرام بهرامی: خب خیلی هم عالی بود ممنونم ازت افشین رمضانی عزیز دعوت ما رو پذیرفتی
افشین رمضانی: مرسی قربونت
پدرام بهرامی: اومدی به پدال شو دوستان عزیز ما تو اپیزودهای آینده هم میزبان افشین خواهیم بود و برنامه های جذابی براتون لطفاً ما رو دنبال کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.