حسام الدین بیات
من در استودیو فردا درباره فیلمسازی محتوا تولید میکنم. امروز که با تولید، آموزش، خدمات و راهکارها همراه و همکار بهترینها هستیم، آرزوی بزرگی را میبینم که محقق شده است.
صدای غرش شیر در آغاز بسیاری از زیباترین فیلمهای تاریخ سینما تداعیگر نام استودیو مترو گلدوین مایر (MGM) بود که همه را به خیره شدن بر پرده سینما دعوت میکرد تا از جادوی هنر هفتم لبریز شوند.
در این مقاله از استودیو فردا قصد داریم به سرگذشت شکل گیری و فعالیت استودیو فیلمسازی مترو گلودین مایر بپردازیم.
سرآغاز گلدوین مایر با زندگی مارکوس لاو انگلیسی گره خورده است که به ساخت نخستین تئاترهای زنجیرهای وودویل و نیکلودئون در سال ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ مشغول بود.
فعالیتهای مارکوس لاو از همان کودکی شیفته دنیای نمایش بود. تا اینکه در طول ۱۵ سال به جایی
رسید که زنجیره تئاترهای درجه یک او به عنوان نمونه پیشرو کشوری در منطقه نیویورک
فعال بودند.
لاو توانست با چند خرید مهم این گروه نمایش را به یک گروه عملیاتی کامل تبدیل کند. اما هنوز برای رسیدن به کیفیت دلخواه نیاز به خریدهای دیگری بود.
پس از این خرید ها گستره نظارت بر تئاتر ها بسیار وسیع شده بود؛ چرا که در مجموعه مارکوس تنها در حدود ۱۵۰ تئاتر وجود داشت. در همین زمان بود که مارکوس با یک تهیه کننده که استودیوی کوچک مترو پیکچرز را با موفقیت اداره می کرد، آشنا شد.
یک
استودیو در شرق لسآنجلس که با کرایه لوازم به تولید ملودرامهای کم هزینه میپرداخت
و مدیری به نام لوئیس برت مایر داشت. این استودیوی کوچک فیلمسازی، قراردادهای خوبی با
کارگردان درخشانی هم چون مالکوم استال و فرد نیبلو داشت که بر اعتبار آن میافزود.
لاو تصمیم گرفت با یک تیر دو نشان بزند و با خرید مترو پیکچرز، استودیوی جدیدی با نام مترو گلدوین پیکچرز شکل گرفت که مایر در آن رئیس و تالبرگ مدیر تولید بود.
اینگونه بود که شرکت لاو سرمایهگذار استودیو مترو گلدوین مایر شده
بود. و برای یک دهه پرسود بر آن نظارت و کنترل داشت. هرچند عمر مارکوس کفاف نداد تا
بهترین روزهای استودیو مترو گلدوین مایر را در آینده ببیند.
نخستین رهبران هوشمند گلدوین مایر مایر و ایروینگ تالبرگ بسیار
خوب بلد بودند تا استودیو گلدوین مایر را به بهشت کارگردانان، نویسندگان و
ستارگان عالم سینما تبدیل کنند و رویای آمریکایی را با تصاویری درخشان و مجذوب
کننده برای عامه مردم به تصویر بکشند.
شروع کار مترو گلدوین مایر طوفانی بود و فیلمهای زیادی در عرض دو سال از این استودیو بیرون آمد. بن هور فیلمی ساخته فرد نیبلو بود که در ۱۹۲۵ پرده سینماها را تسخیر کرد و البته با فروش ۴/۷ میلیون دلاری خود مترو گلدوین مایر را از نظر اعتبار به اوج برد. ارزش این رقم تا جایی بود که تا ۲۵ سال بعد چنین فروشی در سینما دیده نشد.
گلدوین مایر با ساخت دو فیلم بن هور و جشن بزرگ جهش فوقالعادهی کرد و جایی شایسته در کنار بزرگان سینما مانند پارامونت، فاکس و برادران وارنر برای خود باز کرد.
استعدادهای درخشان فیلمسازی و منابع عالی دو بازوی قدرتمند استودیو مترو گلدوین مایر برای ساخت شاهکارهای سینمایی بودند؛
مهمترین
دلیل این پیشرفت چشمگیر، نحوه مدیریت و کارآمدی عملیات تولید، بهکارگیری
هوشمندانه از ستارههای هنری و سیستم استعدادیابی و در نهایت هماهنگی موثر همه این
عوامل با استراتژی تولید و بازاریابی بود.
از نظر فناوری در سینما نیز استودیو گلدوین مایر از پیشگامان استفاده از سیستم تکنیکالر در تاریخ سینما بهشمار میرفت و از نخستین استودیوهای بود که به این سیستم علاقه خاصی نشان میداد.
نتایج این علاقه در بنهور و دو اثر دیگر جشن بزرگ و مهمان ناخواسته نیز مشهود بود. در این سالها رقبا نیز با شیوه اختصاصی به ساخت فیلم رنگی توجه نشان میدادند، چرا که رنگها بر پرده سینما اسلحه بزرگی برای کسب درآمد بیشتر و جلب مخاطبان بود.
مایر زیاد در کارها درگیر نمیشد؛ ولی سلیقه او برای تولید سرگرمیهای سالم، مفرح و پرشور بسیار جالب توجه و مفید بود.
او استودیو گلدوین مایر را همانند خانواده بزرگ و خود را بهعنوان پدرسالاری نیکوکار تصور میکرد.
وقوع یک حمله قلبی در ۱۹۲۷ کار مارکوس لاو را در این دنیا به اتمام رسانید.
بهتدریج طی دو سال بعد شرایطی پیش آمد که نزدیک بود کمپانی فاکس
علاوه بر تصاحب هلدینگ لاو صاحب مترو گلدوین مایر نیز شود؛ ولی تلاش و لابی مایر
در کارزار سیاسی و وقوع یک تصادف سخت برای ویلیام فاکس دستبهدست هم دادند تا
چنین معاملهای به سرانجام نرسد.
مایر بعد از آن هم
پیوسته بهدنبال ستارگان سینما از بازیگران تا فیلمسازان و جلب رضایت آنها برای
همکاری بود تا یک استودیو کهکشانی را اداره کند؛ لیکن در آن دوران پر تحول در
تاریخ سینما فناوری نیز نقش مهمی داشت.
در همین دوران بود که صدا نیز جایگاه خود را در سینمای تجاری تثبیت میکرد.
مترو گلدوین مایر با نمایش فیلم سایههای سفید در دریاهای جنوبی که ترکیبی از موسیقی و جلوههای ویژه بود به دنیای سینمای ناطق پا گذاشت؛ یک سال گذشت تا مترو گلدوین مایر با فیلم موزیکال و بلند نوای برادوی نقطهعطفی در تاریخی سینما به نام خود ثبت کرد.
فیلم ناطق نوای برادوی اعتبار فنی مترو گلدوین مایر را افزایش داد و جایزه اسکار را برای گلدوین مایر به همراه آورد و هم الگویی برای ساخت فیلمهای جذاب دیگری در تاریخ سینما شد.
دیگر استودیوها نیز که متوجه اهمیت صدا و رنگ شده بودند
تولیدات جذابی را روانه سالنهای سینما کردند؛ بهطوری که مترو گلدوین مایر از این
قافله عقب ماند و تا سال ۱۹۳۰ طول کشید تا با اکران نمایش آهنگ سرکش نخستین فیلم
سراسر رنگی و ناطق خود را به طرفداران هنر هفتم تقدیم کند.
زمان حکمرانی مترو گلدوین مایر در دهه ۱۹۳۰ فرا رسید و مایر که پسری از روسیه بود و با گذشتن از کانادا پا به ایالات متحده گذاشته بود. حالا به قدرت تمام عیاری نه تنها برای امجیام بلکه برای کل هالیوود، آنهم در عصر طلایی تبدیل شده بود. از همین جهت لقب راجه هالیوود برای او چندان هم بیمعنا نبود.
هر چند تالبرگ نیز در این موفقیتها موثر
بود ولی دردسرهای بیماری مزمن وی را رها نمیکرد.
نخستین گامهای گلدوین مایر در دنیای انیمیشن نیز در همین زمان با توزیع کارتونهای فیلیپ د فورگ بود. در همین مجموعه بود که نخستین انیمیشن ناطق و رنگی به نمایش درآمد.
یک سال بعد با انجام تغییرات و اصلاحات در جلوههای صوتی بن هور بار دیگر بر پرده سینما ظاهر شد. کاراکتر انیمیشن فلیپ د فورگ نیز جای خود را به ویلی وایپر داد.
مترو گلدوین مایر برای ادامه موفقیتهای خود روی فناوری در هنر سینما حساب ويژهای باز کرده بود و همین باعث شده بود که در ۱۹۳۴ میلادی استودیو مترو گلدوین مایر برای نخستین بار در فیلم گربهها و ویولون از دوربین سه نواره تکنیکالر رونمایی کرد. حدود ۵ ماه بعد نیز فیلم جشن هالیوود کار مشترک دیزنی و گلدوین مایر به نمایش در آمد که یک سکانس کارتونی با سیستم تکنیکالر در آن دیده میشد.
هرچند استفاده از تکنیک تکنیکالر پرهزینه بود؛ اما استودیو مترو گلدوین مایر نیز به اهمیت آن پی برده بود.
در سالهای بعد نیز حداقل چند فیلم
با این سیستم تولید میکرد. ساخت انیمیشن نیز از فعالیت تنها در حوزه توزیع، به
ساخت انیمیشن رنگی در استودیو مترو گلدوین مایر رشد پیدا کرد.
آروین تالبرگ در ۱۹۳۶ فوت کرد و این شروع پسلرزههای در استودیو گلدوین مایر بود.
پسلرزههایی که تا میانه دهه ۱۹۴۰ و زمانی که مایر به اعتماد کارکنان خود وابسته شده بود و از تغییر عملکرد سازمانی و استوار ولی غیرقابل تحمل استودیو امتناع میکرد ادامه داشت.
البته روند کارها هنوز هم پر ثمر بود و در سال ۱۹۳۹ کاراکتر انیمیشنی بارنی خرسه در گلدوین مایر متولد شد که نوید بخش فصل جدیدی برای دنیای انیمیشن بود.
بعد از این بود که
انیمیشنهای جذاب موش و گربه یا همان تام و جری نیز ساخته شد که در طی ده سال بعدی
از طرف آکادمی بارها مورد تقدیر قرار گرفت.
یکی از کسانی که حضورش برای ساخت انیمیشنهای بعدی استودیو مترو گلدوین مایر بسیار موثر بود تکس اوری بود که کاراکترهای ماندگاری را از دافی اردکه تا باگز بانی و غیره خلق کرد.
انیماتوری که در ۱۹۴۱
با یک چشم به مترو گلدوین مایر وارد شد؛ اما چنان شایستگی و خلاقیتی با ساخت کاراکترهای
محبوب دروپی و جورج و جونیور و… از خود نشان داد که میلیونها چشمها از سراسر دنیا
مجذوب زیباییها دنیای انیمیشن شدند.
در اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی گلدوین مایر نیز با
نام رقیب تازه خود که قاپ مشتریان را در خانه میدزدید و تلویزیون نام داشت آشنا
شد. در عین حال مایر به دنبال یک ناجی میگشت تا هزینههای استودیو را بهنحو
بهتری مدیریت کند تا از این بحرانهای مدیریتی خلاص شود که دوری شری را یافت.
دوری شری که از همکاری با هوارد هیوز انصراف داده بود با پیشنهاد مایر بهعنوان رئیس تولید در مترو گلدوین مایر انتخاب شد.
اما نتیجه این پیشنهاد چندان خوب از آب در نیامد و اختلاف دیدگاه این دو مرد بهتدریج برجسته شد.
دنیای سرگرم کننده مایر سالم و شاد بود و شری دنیای سرگرمی را تیره و تار میدید. هر چند دیدگاه او جنبه
خوبی نیز داشت و معتقد بود که میتوان سرگرمی و آموزش را نیز با هم تلفیق کرد.
فیلم نشان قرمز شجاعت در ۱۹۵۱ باعث رودررو شدن مایر و شری شد؛ لیکن سرانجام، این مایر بود که استعفا داد و شری از ماه ژوئیه مدیر تولید بیچونوچرای امجیام بود.
سالهای شروع شری در گلدوینمایر چندان موفقیت آمیز نبود. فیلمهای
داستان واشینگتن، ماجراجویی پلیموت و همسر رویایی درآمد بسیار کمی داشتند.
تکس اوری نیز در ۱۹۵۳ از گلدین مایر رفت و این آغاز فصلی تلخ و
سرد برای دپارتمان انیمیشن گلدوین مایر بود. از سویی طالع شری شروع به درخشیدن کرد
و از ۱۹۵۳ او نیز در نقش مدیریت تولید فیلم و با ساخت روز تسخیر بلندی و دو سال
بعد بد در بلک راک موفقیتهای خوبی کسب کرد. حتی در همین سال شری موفق شد برای یک
فیلم مستند نیز نامزد دو جایزه اسکار شود.
گویی دوران خوش شری
شروع شده و با نمایش فیلمهای جنگل تختهسیاه، نزدیک آب نشو، نبرد گتیزبرگ و
چایخانه ماه اوت نتایج فروش عالی ثبت شد؛ اما موج سینوسی بخت و اقبال شری کار دستش داد و سه فیلم بعدی گلدوین مایر
تنها بخش زیانها را در دفتر حساب و کتاب پر کردند و این به معنای پایان کار شری
در استودیو گلدوین مایر بود.
در طی ۱۹۵۶ میلادی
مترو گلدوین مایر تلاش داشت به دنیای تلویزیون نیز وارد شود و باز هم در صنعت
سینما صدای غرش شیر مایر با صلابت و شکوه شنیده شود. این در حالی بود که برت مایر
در ۱۹۷۵ از دنیا رفت و بخش انیمیشن گلدوین مایر به کار خود پایان داد.
یک سال بعد اثری که باید گفت آخرین جلوهی باشکوه مترو گلدوین مایر بود به نام ژیژی بر پرده به نمایش در آمد و توانست ۹ جایزه اسکار و ۳ جایزه گلدن گلوب را از آن خود کند؛
سلطه گلدوین مایر بعد از دوران جنگ رو به افول بود و دیگر استراتژی روشنی در برابر چالشهای سخت و شکننده که هالیوود در دهه ۵۰ و ۱۹۶۰ تحمل میکرد، در گلدوین مایر دیده نمیشد.
با آغاز دهه ۱۹۶۰ استودیو گلدوین مایر اکثر قراردادهای بازیگران خود را لغو کرده و بهسمت نابودی پیش میرفت. دهه ۱۹۶۰ میلادی از نظر مالی برای گلدوین مایر بهمعنای کامل از دست دادن پول بود. اکنون غول بزرگ طعمه جذابی به نظر میرسید.
آخرین تشرهای طوفان اقتصادی در آخرین سالهای دهه ۱۹۶۰ مترو گلدوین مایر را همانند استودیوهای برادران وارنر، پارامونت پیکچرز، یونایتد آرتیستز دچار تغییر و تحول کرد.
منتهی خریداران
این استودیوها نوید رشد یا حتی ثبات در نرخ تولید و توزیع فیلمها را برای
کارکنان به ارمغان میآورد درحالیکه از ظاهر مالک جدید مترو گلدوین مایر با نام
شرکت املاک و مستغلات کرک کرکوریان چنین چیزی احساس نمیشد.
کرکوریان که از ساختوساز در لاسوگاس سود سرشاری نصیبش شده بود به سراغ استودیو گلدوین مایر آمد و همانطور که از نام شرکت املاک و مستغلات کرک کرکوریان، برمیآمد تنها هدف از این خرید دستیابی به برند باشکوه استودیو گلدوین مایر بود.
کرکوریان با خرید MGM هزینههای کارکنان و تولید را کاهش داد و برنامههای تولید را با بودجه پایین تنظیم کرد. او در حدود ۳۵ سال شرایط را به نحوی پیش برد که خودش چند بار به خرید و فروش MGM دست زد و هر بار اوضاع استودیو بدتر از قبل بود. این اتفاق در ۱۹۸۱ دوباره اتفاق افتاد و این بار او از برنامه افزایش تولید خبر داد.
میتوان تاریخ امجیام
را یک مرگ طولانی و آهسته تصور کرد که از دهه ۱۹۷۰ به بعد به آرامی در
جریان بود. آن هم دورانی که صنعت سینما جانی دوباره یافته بود چیزی مضحکتر و تاسفبارتر
از فروپاشی کامل گلدن مایر در هالیوود جدید نبود.
یک سرمایهدار ایتالیایی گلدوین مایر را در ۱۹۹۰ از کرکوریان خرید؛ اما کشف یک رسوایی مالی گلدوین مایر را به چالش سختی مبتلا کرد و تحولات آن دوران باعث میشد که مدیران امجیام پیوسته دچار تغییر و تحول شوند.
البته خبرهای خوبی هم نیز گاهی شنیده میشد و در همین سالها بود که بخش انیمیشن گلدوین مایر دوباره احیا شد و در ۱۹۹۷ فیلم بنهور بهعنوان میراث ملی در کتابخانه کنگره ثبت شد؛ ولی در نهایت فشارهای مالی باعث شد تا استودیو برای فروش گذاشته شود که باز هم مشتری اصلی آن کرکوریان بود.
او به افزایش اعتبار مالی استودیو کمک کرد و شرایط به
نحوی پیش رفت که در سال ۲۰۰۴ بسیاری خواهان خرید گلدوین مایر بودند.
سه سال بعد استودیو
گلدوین مایر به این باور رسیده بود که میتواند ۲۰ فیلم در سال تولید کند. این
استودیو با افزایش توان فنی خود به دنیای دیجیتال نیز وارد شد و حتی بسیاری از
فیلمهای برجسته خود را به iTunes اپل وارد کرد.
عرضه و توزیع بانک
فیلم گلدوین مایر بسیار خوب بود؛ اما این استودیو دچار بدهی بزرگی نیز بود. این
چالش مرگباری بود که اوج آن تا ۲۰۱۰ میلادی به طول کشید تا سرانجام شرکت از خطر
ورشکستگی دور شد. دوران جدید همراه با
سونی پیکچرز به نظر خوب میآمد ولی همکاری با دیگر غولهای سینما افت و خیز
فراوانی را در پی داشت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.