حسام الدین بیات
من در استودیو فردا درباره فیلمسازی محتوا تولید میکنم. امروز که با تولید، آموزش، خدمات و راهکارها همراه و همکار بهترینها هستیم، آرزوی بزرگی را میبینم که محقق شده است.
لاینزگیت همچون نگهبانان دروازه خوشبختی بهدنبال داراییهای تازه بودند و آنچه که مطلوب بود در فهرست ادغام یا تصاحب آنها ثبت میشد. آنها کارآفرینان فرصتطلب در جهان سینما بودند و باور داشتند که با رشد کسبوکار خود میتوانند به نخستین شرکت فیلمسازی مینی-ماژور مستقل دنیا تبدیل شوند.
این مقاله از استودیو فردا به استودیو فیلمسازی لاینزگیت اختصاص دارد.
استراتژی لاینزگیت یک راه میانبر بود آنها به جای مقابله
و تصاحب بازار استودیوهای بزرگ در جستوجوی بازارهای جدید و نادیده بودند.
لاینزگیت با حرکت در لبههای این بازار و تزریق هیجان شدید و متمایز در فیلمها،
سریالها، برنامههای تلویزیونی و رسانههای جدید ابتکار عمل را بهدست گرفت و
فرانچایزهای محبوبی خلق کرد که با فرهنگ عامه و زندگی روزمره مردم گره خورده است.
شکوفایی که لاینز گیت تجربه چیزی بود که حتی در رویای
بسیاری از استودیوها جایی نداشت. البته مهمترین نکته این است که لاینزگیت توانسته
همچنان استوار بر تخت سلطنت خود تکیه بزند و باید گفت این را مدیون تلاشهای پسر
یک معدنچی کانادایی به نام فرانک جیسترا است.
هر چند فرانک جیسترا در سادبوری کانادا در اواسط قرن
بیستم به دنیا آمده بود و دوران کودکی را در ایتالیا و آرژانتین گذرانده بود. پدر
فرانک در معدن نیکل در سادبری مشغول بود و از همین رو فرانک نیز از کودکی با صنعت
و معدن و البته ارزش سرمایهگذاری و جایگاه سرمایهگذاران آشنا بود.
یک دهه بعد از تولد جیسترا در سال ۱۹۶۲ انقلاب آرام در
حال زیرورو کردن دنیای کاناداییها بود. انقلابی که از سیاست تا فرهنگ کانادا را
دگرگون میکرد و چشم اندازهای صنعت سینما را دگرگون میکرد. در همین سال شرکت سینهپکس
که یک شرکت مستقل فیلمسازی در مونترال توسط جان درینگ و آندره لینک تاسیس شد که
به بازار سینمای کانادا و آمریکا علاقه
خاصی نشان میداد.
هفت سال طول کشید تا نخستین فیلم سینهپکس با نام والری
به اکران برسد. این فیلم بهخاطر پرداختن
به مسائل جنسی درآمد خوبی برای آنها فراهم کرد فیلمی که میتوان آن را زاده آزادیهای
جدیدی دانست که از انقلاب آرام منتج میشد.
البته سینهپکس با وجود تولید سالانه ده تا دوازده فیلم
با بودجه متوسط به ساخت فیلمهای دیگری
همچون بوفالو ۶۶ نیز دست زدند و حتی آنها با موفقیتهایشان توانستند بیش از ۵۰
درصد سهام کمپانی انیمیشن سینهگروپ را که
در ۱۹۷۴ تاسیس شده بود، نیز تصاحب کنند.
از سوی فرانک جیسترا هنوز در حال گذراندن دوره دبیرستان
خود بود و سرنوشت برای او تحصیلات در دانشگاه و فعالیت در صنعت را برگزیده بود.
فعالیت جیسترا در صنعت بعد از گذراندن یک دوره بورس اوراق بهادار در ۱۹۷۸سال در
شرکت خدمات مریل لینچ بود که در بخش
سرمایه گذاری فعال بود، شروع شد. استعدادی که فرانک از خود نشان داد او را شایسته
جایگاه بهتری بود بنابراین چند سال بعد از شرکت اوراق بهادار یورکتون فعال در
سرمایهگذاری معدن سر درآورد.
هرچند جیسترا به کار در قسمت مالی مشغول بود؛ ولی بخشی از
وظایفش تامین بودجه برای چندین فیلم بود. حتی در این میان موی گروپ از جیسترا ۱۴
میلیون دلار کمک مالی گرفته بود. این فعالیتها باعث شد تا جیسترا با خود عهدی
ببندد که سالها بعد باعث شد شور و هیجانی در حد جنون در سینما تجربه شود. فرانک
عهد کرده بود، هنگامیکه به چهل سالگی
رسید پا به دنیای تجارت سرگرمی بگذارد.
با پایان سال ۱۹۹۶ جیسترا فعالیت در بخش سرمایهگذاری
یورکتون را نیز به پایان رسانید و به برپایی یک استودیو فیلمسازی کانادایی متمرکز
شد که بتواند به شیوه خود با هالیوود رقابت کند چراکه صنعت رو به رشد فیلم در
رونکور توجه او را به خود جلب کرده بود. فرانک
۱۶ میلیون دلار سرمایه با خود به
میان کار آورده بود و توانست ۴۰ میلیون دلار دیگر نیز از طریق سرمایهگذاری دیگران
بهویژه از شرکت یورکتون جمعآوری کند. سرانجام جیسترا با جلب مشارکت چند سرمایهدار
دیگر در تابستان ۱۹۹۷ شرکت سرگرمی
لاینزگیت را تاسیس کرد. نام لاینز گیت برگرفته از لندمارکی معروف از دو کوه شبیه شیر در شمال ونکوور بود که پلی
به همین نام نیز در آنجا ساخته شده بود و با حضور سرمایه گذاران حرفهای کانادایی
و امریکایی گویی در قاموس لاینزگیت نیز تجارت سرگرمی بر خود سرگرمی ترجیح داده میشد
و دروازه رسیدن به سرزمین شیرها بود.
فرانک با تدابیری که از حرفه سابق خود آموخته بود موفق به جذب سرمایه لازم برای تبدیل لاینز گیت به یک شرکت سهامی عام شد و حال میتوانست به خرید دیگر استودیوها بهعنوان یک سرمایهگذاری فنی مالی نگاه کند، پس نخستینقرعه به نام استودیو سینهپکس افتاد.
جیسترا سینهپکس
را خرید و در نخستین ماه سال بعد نام سینهپکس رسماً به لاینز گیت فیلمز (Lions Gate Films) تغییر داد. سینه پکس
بعدها تنها بخشی از شرکت سرگرمی لاینز گیت بود که برای مدیریت توزیع در سطح بینالملل
مورد استفاده قرار میگرفت.
هدف بعدی جیستورا استودیو ساحل شمالی بود. استودیو ساحل
شمالی بزرگترین مرکز تولید فیلم در کانادا در آن زمان و البته زادگاه اصلی سریال بسیار محبوب پروندههای
ایکس بهشمار میرفت. لاینز گیت با خرید استودیوهای ساحل شمالی به امکانات فنی
خود افزود و در حقیقت همین بخش بود که بعدها به نام استودیوهای لاینز گیت معروف
شد.
فرانک تنها مرد صنعت و سرمایه نبود؛ بلکه به کارهای عام
المنفعه نیز علاقه نشان میداد و بدین سبب بنیاد رادکلیف در ۱۹۹۷ توسط جیسترا
تأسیس شد تا امیدی تازه برای کودکان سراسر دنیا باشد.
در طی چند سال بعدی چند شرکت دیگر نیز مورد توجه لاینز
گیت قرارگرفتند. شرکتهای مختلف فیلم و
تلویزیون از جمله ، Artisan ، Redbus و Trimark نتوانستند در مقابل اراده لاینز گیت مقاومت کنند و در نتیجه لاینز گیت صاحب حوزه گستردهای از
عناوین سرگرمی خانگی شد و البته این مجموعه آنچنان موفق بود که در سینمای مستقل
تجاری آمریکای شمالی کسی به گرد پای آنها نمیرسید.
موی گروپ که دو سالی بود که نمیتوانست مشکلات مالی خود
را حلوفصل کند نیز به مجموعه داراییهای لاینز گیت اضافه شد که بهمعنای تصاحب
حقوق سری محبوب فیلمهای کیکبوکسور بود که در نخستین گام با حضور ژان کلود ون دام
آغاز شد.
بخش معروف لاینز گیت در حوزه جعبه جادو تلویزیون ماندالی
بود که نتیجه یک معامله با پیتر گوبر شهیر بود که ۵ سال سکاندار کلمبیا پیکچرز و
البته تهیهکننده جنجالی فیلم بتمن بود. سال ۱۹۹۸ قرارداد دومی نیز بین گوبر و
لاینز گیت بسته شد که منجر به تولد ماندالی پیکچرز شد. با وجود سرمایهگذاری۸۰
میلیون دلاری لاینز گیت، درآمد هنگفتی که این توافق از حقوق توزیع آثار کمپانیهایی
همچون پارامونت پیکچرز و غیره روانه جیب آنها میکرد، بسیار چشمگیر بود.
خدایان و هیولاها هدیه ویژهای برای لاینز گیت به ارمغان آوردند و نخستین اسکارها در راه بودند. لاینز گیت که برای تبلیغات فیلمهای خدایان و هیولاها و فیلم رنج یک کمپین تبلیغاتی ۵۰۰ هزار دلاری راه انداخته بود، با دریافت جوایز مختلف و برجسته از اسکار تا گلدن گلوب توسط این فیلمها، مزد خود را گرفت.
فیلمی دیگری که قرار بود نام لاینز گیت را ابدی کند،
روانی آمریکایی بود. روانی آمریکایی فیلمی برگرفته از کتاب بیمار روانی برت ایستون
الیس بود که به ماجرای یک کارگزار بورس و وقایع سادیسمی جنسی خونباری میپرداخت.
در آغاز روانی آمریکایی پیشنهادی برای دیکاپریو بود که
هنوز بهطور کامل از تایتانیک بزرگ پیاده نشده و با عواقب شهرت کنار نیامده بود؛
اما از آنجا که نمایش روانی آمریکایی برای رده سنی نوجوانان ممنوع بود، دیکاپریو
نیز از بازی در این فیلم خودداری کرد؛ چرا که فکر میکرد تعداد زیادی از طرفداران
او که از دختران جوان هستند، هرگز نمیتوانند این فیلم را ببینند و اینگونه شد که
قرارداد نقش اصلی با کریستین بیل بسته شد. روانی آمریکایی در حین ساخت نیز با
اعتراض گروههای ضدخشونت همراه بود؛ لیکن شاید تلخترین اتفاق برای معترضان و حتی
بسیاری از کاناداییها کشف یک نسخهای از
کتاب بیمار روانی ایستون در رختخواب پل برناردو قاتل زنجیرهای و متجاوز سریالی
کانادایی بود.
فرانک جیسترا از مقام مدیر عاملی خداحافظی کرد البته برای
کسب جایگاه بهتری که شایسته آن بود و جون فلتیمر با رزومه مدیریت اجرایی از سونی
پیکچرز از سال ۲۰۰۰ در نقش مدیر عامل و
جیسترا بهعنوان رئیس هیئت مدیره در به فعالیت ادامه دادند. به محض اینکه گردوغبار
تحولات مدیریت خوابید، لاینز گیت اسکارهای جدید را به کلکسیون خود اضافه کرد سومین
و چهارمین اسکار با ویولن قرمز و اسلیپی هالو نصیب تالار افتخارت استودیو لاینز
گیت شد، اما فلتیمر به این موفقیتها راضی نبود. او برنامههای برای ساخت ۱۵ فیلم
در سال داشت و این به غیر فیلمهایی بود که شرکتهای تابعه روانه بازار میکردند.
در همین دوران بود که برنامههای تلویزیون واقعنما
خودنمایی میکردند و با نمایش عمق حقیقی زندگی مردم چشمهای تماشاگران را به خود
خیره کرده بودند. این برای سرمایهگذارن یک موقعیت ایدهآل بود که یک ژانر با صرف
بودجههای کم این چنین مورد توجه قرار بگیرد درحالیکه ساخت آثار در ژانرهای
داستانی جیب آنها را به سرعت خالی میکرد. پس دیگر تامل در خرید یک تلویزیون واقعنما
با نام ترمایت آرت پروداکشن در چنین اوضاع بغرنجی برای لاینز گیت چندان عجیب نبود.
این باعث شد که حجم عظیمی از مستندهای جدید از جنس مستندهای کانال هیستوری گرفته
تا مستندهای واقعنمای جنجالی توسط لاینز گیت ساخته شود. خرید ترمایت علاوه بر
مزیت استفاده از بانک فیلم آن فرصت نمایش فیلمها از طریق سایت سینماناو را که در
آن زمان محبوبیت خوبی داشت، برای لاینز گیت به ارمغان آورد.
بعد از سه سال لاینز گیت همچنان به سرعت در حال رشد بود.
البته با وجود کار روی نقاط قوت و تقویت تولید فیلمهای خانگی هنوز هم مدیران به
چشمانداز بلند مدت لاینز گیت چندان امیدوار نبودند؛ ولی کسی در لاینز گیت اهل پا
پس کشیدن بود و تلاش برای موفقیت همچنان ادامه داشت. مدیران شرکت نیز با برگزاری
جلسات خاص به فکر حفظ ارزش سهام شرکت بودند و سرانجام تلاشها اوضاع را بهتر کرد.
تلاش مثالزدنی برای جذب استعدادها، مشارکتها و
بازاریابی هوشمندانه در طی دو دهه باعث شد لاینزگیت که کار را از فیلمهای هنری
شروع کرده بود به تولید کننده قدر فیلمهای مبهوت کننده و هیجان انگیز تبدیل شود
که البته همیشه طرفداران پروپاقرص خود را در جهان سینما گرد هم آورده است. این
دگرگونی شگفتانگیز ماحصل بازخورد تولید فیلمهایی بود که خطوط قرمز را میشکستند
و آتشی از هیجان و تردید را ذهنها بر پا میکردند.
آتشی که مستند فارنهایت
۹/۱۱ مایکل مور به پا کرد بعد از یک دهه دوباره نام لاینز گیت را سر زبانها
انداخت. بازی با خطوط قرمز که لاینز گیت نشان داده بود در آن مهارت زیادی دارد.
فروش ۱۱۹ میلیون دلاری فارنهایت ۹/۱۱ مهر
تایید بر این ادعا بود؛ اما باید به نمایش اکران فیلم اره نیز اشاره کرد که با
بودجه کم و ظرف تنها ۱۸ روز فیلمبرداری شد؛ لیکن بهسرعت خود را به صدر فهرست
پرسودترین فیلمهای ترسناک تاریخ رساند و البته فرانچایز اره را بنیان گذاشت.
با انجام استراتژی بازسازی برند تغییر نام به تمام بخشهای
لاینز گیت تسری پیدا کرد و نام لاینز گیت به سبک جدید لاینزگیت (Lionsgate) نوشته شد. از این پس
لاینزگیت فیلمز، لاینزگیت تلویزیون، لاینزگیت داکمنتری، لاینزگیت اینترنشنال شکل
گرفتند و دیگر خبری از سرگرمی خانگی لاینزگیت، لاینزگیت موزیک و غیره نبود. از
سویی موفقیت خاطرات یک زن سیاه دیوانه که در هر بخش آن از نویسندگی گرفته تا
موسیقی بهجز کارگردانی میتوانستید ردپای تایلر پری را در آن ببینید نیز نوید بخش
خبرهای خوب در سال ۲۰۰۵ برای لاینزگیت بود؛ اما در این سال ۲۰۰۵ نوبت فیلم تصادف
بود که اسکاری را برای لاینزگیت به خانه بیاورد. فرانک جیسترا با نفوذ و مقتدر نیز
در سفری به قزاقستان همراه بیل کلینتون شد و تنها چند روز بعد سهام سه معدن
اورانیوم دولتی را به دست آورد.
باید از سریالهای تحسینبرانگیز لاینزگیت نیز در این سالها
نام برد. سریال پرستار جکی و همچنین سریال
علف اعتبار خوبی برای لاینزگیت به همراه آورده بود پس سال بعد لاینزگیت اینترتیمنت
برای گسترش پخش تلویزیونی به تصاحب استودیو دبمر- مرکوری پرداخت.
جیسترا هنوز هم در حال توسعه نفوذ خود در بالاترین سطح با
آمریکایی ها بود. او با قبول یک تعهد کمک
۱۰۰ میلیون دلاری و همکاری با کلینتونها در سال ۲۰۰۷ یک سازمان خیریه برای کاهش
فقر در جوامع فقیر سراسر جهان تأسیس کرد. لاینز گیت نیز از سریال جدید مد مِن
رونمایی کرد که در طی سالها سریال قطار جوایز را بههمراه خود داشت. مد مِن را
باید سوگلی سریالهای لاینزگیت نامید چرا که ۱۶ بار هیئت ژوری جایزه امی را وادار
به تحسین خود و دریافت جایزه وادار کرد. از سویی لاینزگیت همچنان در حال تصاحب
فرصتهای جدید بود و در ماه سپتامبر مندیت پیکچرز نیز به تملک لاینزگیت درآمده
بود.
حدود یک سال بعد خبرهایی بر تمایل همکاری بین لاینزگیت و
سامیت انترتینمنت شایع شده بود؛ اما تا سال بعد هیچ خبر رسمی اعلام نشد. سامیت
انترتینمنت در آن زمان حماسه گرگ و میش را به سینماها فرستاده بود و در حقیقت به
لقمه جذابی برای لاینزگیت تبدیل شده بود، درحالیکه چشمانی نیز بهدنبال تصاحب لاینزگیت
بودند.
از سویی سرمایهگذار بزرگ دیگری به نام کارل آیکان که مدتی در تصاحب مارول کامیکس بود
بر سر تصاحب مالکیت لاینزگیت نبردی سخت را با سهامداران لاینزگیت شروع کرد و حتی
قصد داشت تا ۳۰ درصد سهام استودیو لاینزگیت را از آن خود کند. یک نبرد سخت و
طولانی که جلسات زیادی در دادگاه به همراه داشت و البته ناموفق بود، لیکن بر تمرکز
کاری استودیو تاثیر عمیق گذاشت، با این وجود لاینزگیت با جمع کردن قهرمانان مشتولگد
دهه ۸۰ در یک فیلم، خاطره خوش شکستن رکورد فروش ۱۰۰ میلیون دلاری فیلم اره را برای
استودیو زنده کرد و فیلم بیمصرفها نیز
به یک فرانچایز جدید در دنیای بزن بهادرهای سینما تبدیل شد.
حال زمان برخاستن
لاینزگیت بود و این استودیو توانست با خرج ۴۲۵ میلیون دلار صاحب سامیت
انترتینمنت شود. تلاش برای اجرای استراتژی ادغامها و ائتلافها، فرصت افزایش قدرت
رقابت با کسب حداکثر بازده و تهیه یک سبد متنوع را برای لاینزگت فراهم میکرد که
به معنی تحقق زود هنگام رویای دیرینه خود بود. از همین رو دبمر-مرکوریو حتی شبکه
تیوی گاید همه در فهرست علاقمندیهای لاینزگیت قرار گرفته بود. از کنار همین
ادغام کمپانی بینالمللی توزیع نیز توانست علاوه بر توزیع فیلمهای سامیت
انترتینمنت به توزیع فیلمها لاینزگیت نیز بپردازد.
لاینزگیت که جانی تازه یافته بود، این بار با رونمایی از
قهرمانان جوان در بازیهای گرسنگی به جنگ شکستن رکوردهای فروش رفت و درحالیکه
برای این اثر خود تنها ۷۸ میلیون دلار خرج کرده بود به فروش ۶۹۴ میلیون دلاری دست
پیدا کرد. آنها حتی در بخش سریالها نیز با نمایش نشویل به دلبریهای خود ادامه میدادند.
لاینزگیت همچنان در تلاش است با افزایش تنوع محصولات خود
را بهعنوان یک شرکت بزرگ مطرح کند. این شرکت صاحب یکی از بزرگترین تجارتها در
بخش تلویزیونهای مستقل در سراسر جهان است و با تملک آرشیوی با حدود ۱۷۰۰۰ عنوان
فیلم سینمایی و تلویزیونی یک شرکت مطرح در سطح ساخت فیلم تجاری و توزیع جهانی فیلم
است.
لاینزگیت در چند سال اخیر توانسته حدود ۱۰ میلیارد دلار
از گیشه جهانی درآمد کسب کند و فیلمهای آن در مجموع ۱۲۲ نامزد اسکار شدن که از میان ۳۰ بار
توانستند آن را کسب کنند. تولید ۹۰ سریال
و پخش در ۴۰ شبکه همه دنیای هیجان انگیز و جذاب لاینزگیت نیست. آنها در دنیا بازیهای
تعاملی و سرگرمیهای مبتنی بر مکان، واقعیت مجازی انواع فناوریهای نوین دیگر در
حوزه سرگرمی نیز فعال هستند و البته باید اعتراف کرد لاینزگیت فیلمز پرچمدار برند
شرکت سرگرمی لاینزگیت است.
لاینزگیت هم اکنون
با ۸۰۰ کارمند و چند دفتر در ونکوور کانادا و سانتا مونیکا کالیفرنیا به
فعالیت خود ادامه میدهد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.